پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، اگر در دهههای گذشته واژه «آینده» بیشتر رنگی از تخیل و پیشبینیهای محال داشت، اکنون با گذر از پاندمی، جنگ، بحران انرژی، هوش مصنوعی بیمرز و زوال اعتماد عمومی، آینده نه یک مقصد دور، بلکه ساحتی اجتنابناپذیر از تصمیمگیری امروز است. اینجاست که کلانروندها (megatrends) بهمثابه چراغ راهنما در تاریکی عدمقطعیت، درک ما را از آنچه در انتظار جهان است شکل میدهند. در گزارش «رولند برگر ۲۰۵۰»، آینده نه بهمثابه یک روند خطی بلکه همچون میدان برخورد نیروهای مختلف – از جمعیتشناسی تا فناوری، از اقلیم تا ژئوپلیتیک – به تصویر کشیده شده است. این کلانروندها، پایدار، بادوام و پیشرانند؛ جنگها یا بحرانها آنها را متوقف نمیکنند بلکه مسیرشان را گاه پرتنشتر و گاه ضروریتر میسازند. کلید درک این روندها در نگاه آیندهپژوهانه نهفته است؛ نگاهی که به جای پیشبینی صرف، بر سناریوسازی، انعطاف راهبردی و آگاهی از پیوستار زمان تأکید دارد. این نوشتار، تلاشی برای تحلیل ژرف هر یک از شش کلانروند اصلی شناساییشده در این گزارش، با تکیه بر نمودارهای مستند و توصیههایی برای سیاستگذاران و رهبران صنعتی است.
کلانروند نخست: مردم و جامعه
افق ۲۰۵۰ با ترکیبی پارادوکسیکال از دو مسیر متفاوت جمعیتی روبهرو است: در یکسو، جمعیت کشورهای توسعهیافته در حال پیر شدن است؛ در سوی دیگر، رشد انفجاری جمعیت در کشورهای در حال توسعه (بهویژه آفریقا) چالش و فرصتهای تازهای را ایجاد میکند. مهاجرت، نابرابری، چالشهای آموزش، بحران مراقبت از سالمندان و فشار بر نظامهای سلامت، تنها بخشی از نتایج این شکاف هستند.
جمعیت جهان از ۸ میلیارد نفر در سال ۲۰۲۳ به بیش از ۷/۹ میلیارد نفر تا سال ۲۰۵۰ خواهد رسید. اما این رشد، چهرهای نابرابر دارد؛ در حالی که قاره آفریقا به قطب جدید رشد جمعیتی بدل میشود، اروپا، شرق آسیا و آمریکای شمالی با چالش پیر شدن جمعیت و کاهش نیروی کار روبهرو خواهند بود. این روند، بحران تأمین نیروی کار، افزایش هزینههای رفاهی و افت بهرهوری را برای کشورهای صنعتی به همراه دارد. در مقابل، فرصتهایی مانند مهاجرت هدفمند، توسعه بازارهای جوان در آفریقا و جنوب آسیا، و جذب سرمایهگذاریهای جدید میتواند چشماندازی امیدوارکننده برای آینده اقتصاد جهانی ترسیم کند.
تحلیل دادهها:
- میانگین سنی جمعیت اروپا در ۲۰۵۰ بیش از ۴۷ سال خواهد بود؛ در حالیکه برای آفریقا زیر ۳۰ سال باقی میماند.
- بهرهوری در کشورهای با جمعیت پیر کاهش یافته و فاصله با اقتصادهای نوظهور رو به افزایش است.
- کشورهایی که در آموزش، R&D و تربیت نیروی متخصص سرمایهگذاری کردهاند، بهرهوری بیشتری دارند.
سناریوها:
سناریوی اول: بهرهبرداری جهانی از جمعیت جوان: کشورهای توسعهیافته با سیاستهای مهاجرتی هوشمند و انتقال دانش به اقتصادهای نوظهور، شکاف نیروی کار را جبران کرده و وارد دورهای از همافزایی جهانی میشوند.
سناریوی دوم: انزوای ژئوجمعیتی: مرزها بستهتر میشوند، رقابت بر سر نیروی متخصص بالا میگیرد، و مهاجرت به منبع تنش ژئوپلیتیک بدل میشود؛ کشورهای با جمعیت پیر دچار بحران رشد میشوند.
توصیه سیاستی:
- توسعه سیاستهای مهاجرتی مبتنی بر مهارت و ارزشافزوده.
- سرمایهگذاری فوری در آموزش STEM و مهارتهای نرم برای نسل جوان.
- طراحی اکوسیستمهای دیجیتال برای مراقبت از سالمندان با کمک هوش مصنوعی.
- ایجاد توافقات بینالمللی برای تسهیل انتقال نیروی کار و دانش.
-
کلانروند دوم: سیاست و حکمرانی
جهان در حال عبور از یک نقطه عطف تاریخی است؛ نظمی که سالها تحت سلطه غرب و قدرتهای بزرگ شکل گرفته بود، اکنون جای خود را به نظمی شکننده و چندقطبی میدهد. در این گذار، قدرتهای نوظهوری مانند چین، هند و کشورهای عضو بریکس در حال بازتعریف قواعد بازی جهانی هستند و وزن خود را در معادلات سیاسی، اقتصادی و امنیتی افزایش میدهند. این تغییر، جهان را با چالشهایی جدی روبهرو کرده است: بازگشت تنشهای ژئوپلیتیک به سبک جنگ سرد، تضعیف نهادهای بینالمللی و افزایش ریسکهای تجاری برای بنگاهها و کشورها. اما در دل این تحولات، فرصتهایی نیز وجود دارد: شکلگیری بلوکهای اقتصادی جدید، تنوعبخشی به بازارها و بازتعریف مسیرهای تجارت و سرمایهگذاری، میتواند به کشورها و شرکتها کمک کند تا از این تغییرات به نفع خود بهرهبرداری و موقعیت خود را در نظم نوین جهانی تثبیت کنند.
تحلیل دادهها:
- در شاخصهای «نهادها» و «حکمرانی»، کشورهای نوظهور عقبترند، اما از منظر نوآوری و سرمایه انسانی در حال پیشرفتاند.
- کشورهای دارای زیرساخت دموکراسی دیجیتال، بهرهوری حکمرانی بالاتری نشان میدهند.
سناریوها:
سناریوی اول: دموکراسی بازطراحیشده: دموکراسی از طریق دیجیتالسازی، مشارکت واقعی و شفافیت بازتعریف میشود. پلتفرمهای رأیگیری، بودجهریزی مشارکتی و هوش مصنوعی حکمرانی را متحول میکنند.
سناریوی دوم: پسادموکراسی کارآمد: مدلهای اقتدارگرایانه تکنوکراتیک با اتکای بر نتایج عملکردی، جذابتر میشوند. حکمرانی بهجای مشروعیت، بر کارآمدی تکیه میکند.
توصیه سیاستی:
- راهاندازی سامانههای مشارکت دیجیتال برای بازسازی اعتماد عمومی
- افزایش شفافیت حکمرانی با دادهباز (Open Data)
- تربیت مدیران آینده با ترکیب علوم سیاسی، داده و اخلاق عمومی
کلانروند سوم: محیطزیست و منابع
فشار بر منابع طبیعی در حال اوجگیری است. تغییر اقلیم، بحران آب، تنوع زیستی و تخریب خاک، به تهدیدی مستقیم برای ثبات اقتصادی و اجتماعی بدل شدهاند. رشد جمعیت و شهرنشینی نیز این روند را تشدید میکند. با عبور از مرزهای سیارهای، از تنوع زیستی گرفته تا چرخه نیتروژن، پایداری محیطزیست در مقیاس جهانی با تهدیدهای جدی روبهرو شده است. ادامه روند فعلی و تأخیر در کاهش انتشار گازهای گلخانهای، خطر وارد آمدن خسارتهای غیرقابل بازگشت به اکوسیستمها را به دنبال دارد؛ خسارتهایی که پیامدهایش محدود به یک منطقه یا کشور نخواهد بود و کل کره زمین را در بر خواهد گرفت. افزایش وقوع پدیدههای شدید اقلیمی، مهاجرتهای گسترده ناشی از تغییرات آب و هوایی و تهدید امنیت غذایی، تنها بخشی از چالشهایی است که در صورت تداوم این مسیر، جهان با آنها روبهرو خواهد شد. با این حال، در دل این بحران، فرصتهایی نیز نهفته است: گذار به اقتصاد سبز، توسعه فناوریهای جذب و ذخیرهسازی کربن و بازطراحی زنجیره ارزش صنعتی میتواند مسیری تازه برای نجات زمین و ساخت آیندهای پایدارتر فراهم کند؛ آیندهای که در آن، اقتصاد و محیطزیست به جای تقابل، در تعامل و همافزایی عمل کنند.
تحلیل دادهها:
- بیش از ۷۰ درصد انتشار گازهای گلخانهای از طریق بخش انرژی، حملونقل و کشاورزی است.
- اقتصادهای توسعهیافته آمادگی بیشتری برای پذیرش فناوریهای سبز دارند، اما کشورهای در حال توسعه عقبترند.
سناریوها:
سناریوی اول: بازسازی سبز جهانی: سرمایهگذاریهای سبز (Green Deal) و فناوریهای پاک (مانند هیدروژن سبز و CCS) اقتصاد را از منابع آلاینده جدا میکنند.
سناریوی دوم: فروپاشی زیستمحیطی: عدم هماهنگی بینالمللی منجر به عبور غیرقابلبازگشت از آستانههای اقلیمی میشود؛ خشکسالی، مهاجرت اقلیمی و بیثباتی سیاسی افزایش مییابد.
توصیه سیاستی:
- قیمتگذاری بر کربن و حذف یارانههای انرژی فسیلی
- تمرکز بر پروژههای بینالمللی آب و انرژی تجدیدپذیر
- گنجاندن ملاحظات اقلیمی در بودجههای عمومی و سرمایهگذاری صنعتی
کلانروند چهارم: اقتصاد و کسبوکار
نظام اقتصادی جهان در حال تغییر از «سرمایهداری بیقید» به شکلهای نوینتر است: ترکیب قدرت بازارهای نوظهور، فشار اجتماعی برای توزیع بهتر ثروت، دیجیتالیشدن فرآیندهای تولید، و نوآوری در مدلهای کسبوکار، مسیر آینده را بازتعریف کردهاند. تا سال ۲۰۵۰، بیش از نیمی از رشد اقتصادی جهان از دل کشورهای نوظهور بیرون خواهد آمد. این کشورها، با طبقه متوسطی که به سرعت در حال گسترش است، موتور محرک تقاضای جهانی خواهند بود. آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، با شهرنشینی فزاینده و بازارهای جوان، در کانون این تحول قرار دارند. اما این مسیر بدون چالش نیست: نابرابریهای عمیق، بیثباتیهای ارزی و ضعف زیرساختها میتواند مانع تحقق کامل این پتانسیل شود. در عین حال، فرصتهایی بزرگ در دل این چالشها نهفته است؛ از سرمایهگذاری در زیرساختهای حیاتی گرفته تا توسعه شهرهای هوشمند و گسترش صادرات خدمات، آینده اقتصاد جهانی را میتوان از مسیر این کشورها بازتعریف کرد.
تحلیل دادهها:
- شکاف درآمدی بین کشورهای نوظهور و پیشرفته تا حدی کاهش یافته ولی هنوز بالاست.
- نوآوری ارتباط مستقیمی با رشد سرانه GDP دارد.
- در بیشتر کشورها، هزینه R&D عمدتاً توسط بخشخصوصی انجام میشود.
سناریوها:
سناریوی اول: اقتصاد تطبیقپذیر دیجیتال: شرکتها مدلهای پلتفرمی، سرمایهگذاری اشتراکی و اقتصاد دادهمحور را محور نوآوری قرار میدهند و بهرهوری افزایش مییابد.
سناریوی دوم: انباشت ناکارآمد سرمایه: بازارها از رشد نابرابر و بدون نوآوری رنج میبرند؛ شرکتهای سنتی در تطبیق با فناوری شکست میخورند و بیاعتمادی عمومی بهسرعت افزایش مییابد.
توصیه سیاستی:
- حمایت از بنگاههای کوچک در پذیرش فناوری
- اعمال مالیات هوشمند برای کسبوکارهای پلتفرمی
- تدوین راهبردهای شفاف برای مالکیت داده و حاکمیت دیجیتال
- اتصال سرمایهگذاری صنعتی به اهداف زیستمحیطی
کلانروند پنجم: فناوری و نوآوری
هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی، زیستفناوری و انرژیهای نو، مرزهای علم و صنعت را درنوردیده و مفاهیم سنتی اقتصاد، کار و حتی دولت در حال بازآفرینی هستند. این فناوریهای پیشرفته، ساختار تولید، مدلهای کسبوکار و شیوههای حکمرانی را دگرگون میکنند و تحولی بنیادین در مناسبات جهانی رقم میزنند. اما در دل این تغییرات، چالشهایی جدی پدیدار میشود: تبعیضهای ناشی از الگوریتمها، بیکاریهای ساختاری در اثر جایگزینی نیروی انسانی با ماشین، و تهدیدهای سایبری که مرزهای امنیت را به هم میریزند. در مقابل، فرصتهایی بیسابقه نیز در این تحولات نهفته است: از توسعه اتوماسیون هوشمند و درمانهای ژنتیکی پیشرفته تا دستیابی به بهرهوری بالاتر در مصرف انرژی. آینده، در گرو آن است که چگونه از این فناوریها برای ساخت جهانی عادلانهتر، ایمنتر و پایدارتر بهره بگیریم.
تحلیل دادهها:
- بازار فناوریهای مرزی تا ۲۰۳۰ به ۵/۹ تریلیون دلار خواهد رسید.
- چین و آمریکا بر بازار پتنتها و انتشارات علمی تسلط دارند.
- بیشترین سرمایهگذاری R&D متعلق به ICT، بیوتکنولوژی و خودروست.
- تفاوت در آمادگی کشورها برای بهرهبرداری از فناوریها چشمگیر است.
سناریوها:
سناریوی اول: فناوری توانمندساز انسان: فناوری در خدمت انسانیت قرار میگیرد؛ الگوریتمها شفاف و پاسخگو هستند و شکاف دیجیتال کاهش مییابد.
سناریوی دوم: فناوری از کنترل خارج میشود: فناوری باعث تمرکز قدرت، نظارت مفرط و حذف مشاغل انسانی میشود. اخلاق و قانون از نوآوری عقب میمانند.
توصیه سیاستی:
- تدوین چارچوب اخلاقی برای توسعه و استفاده از AI
- سرمایهگذاری دولتها در فناوریهای بلندمدت (کوانتوم، انرژیهای نو)
- آموزش عمومی درباره سواد دیجیتال و حقوق دادهها
- حمایت از استارتآپها در حوزه نوآوری سبز و صنعتی
کلانروند ششم: سلامت و مراقبت
سیستم سرمایهداری، زیر فشار تحولات شتابان جهانی و اعتراضات مردمی، به نقطه عطف رسیده است. نابرابریهای فزاینده، شکافهای اجتماعی، و مطالبهگری روزافزون از شرکتها برای ایفای نقش مسئولانه، سرمایهداری را وادار به بازاندیشی کرده است. بیاعتمادی عمومی به نهادهای اقتصادی، رشد جریانهای پوپولیستی، و تضعیف همبستگی اجتماعی، از مهمترین چالشهای این دوره گذار بهشمار میروند. در عین حال، این شرایط فرصتی تازه برای بازآفرینی سرمایهداری فراهم کرده است: شکلگیری رویکردهای نوین مانند سرمایهداری مشارکتی، گسترش الزامات ESG (محیط زیست، مسئولیت اجتماعی و حکمرانی) و تقویت مفهوم «اقتصاد مراقبتی» میتواند مسیر تازهای برای پاسخ به بحرانها و ساختن نظمی عادلانهتر و پایدارتر ترسیم کند.
در نهایت، افزایش طول عمر، بیماریهای مزمن، چالشهای روانی و مراقبت از سالمندان سیستم سلامت جهانی را با موجی از فشار روبهرو کرده است. از سوی دیگر، سلامت دیجیتال، ژندرمانی، و مراقبت از راه دور (telecare) فرصتهای تازهای خلق کردهاند.
تحلیل دادهها:
- شکاف دسترسی به آموزش و خدمات سلامت عامل کلیدی نابرابری در نوآوری سلامت است.
- کشورهای دارای نمرات بالاتر PISA و سرمایهگذاری در R&D، سیستمهای سلامت کارآمدتری دارند.
سناریوها:
سناریوی اول: سلامت دیجیتال فراگیر: سیستمهای هوشمند، دادهمحور و شخصیسازیشده سلامت را فراگیر و مقرونبهصرفه میکنند؛ از پیشبینی بیماری تا درمان هدفمند.
سناریوی دوم: بحران مراقبت و فرسودگی سیستمها: افزایش سالمندان، مهاجرت کادر درمان، و فشار مالی، سیستمهای بهداشت را به آستانه فروپاشی میبرد.
توصیه سیاستی:
- تسریع در استقرار پرونده سلامت دیجیتال
- تسهیل مشارکت بخش خصوصی در سلامت عمومی
- آموزش مراقبین سلامت با مهارتهای دیجیتال و اخلاقی
- حمایت از فناوریهای پیشگیرانه (مثلاً حسگرهای سلامت پوشیدنی)
ویژگیهای کلیدی آینده تا ۲۰۵۰:
- تقاطع بحران و ظرفیت: فرصتهایی مانند هوش مصنوعی و سلامت دیجیتال، همزمان میتوانند به بحرانهای کنترلنشده یا ابزارهای توانمندسازی انسان تبدیل شوند.
- دوگانگی جهانی: رشد جوانان در جنوب جهانی در مقابل پیری جمعیت در شمال جهانی، خود مولد تنشها و جابهجایی قدرتهاست.
- نقش تعیینکننده حکمرانی تطبیقپذیر: کشورهایی که ساختارهای سیستمی خود را بر پایه داده، مشارکت و پایداری بازطراحی کنند، در آینده نقشآفرین باقی خواهند ماند.
- ضرورت نگاه سیستمی در سیاستگذاری: دیگر نمیتوان با تفکیک حوزهها (سلامت، آموزش، فناوری، اقلیم) به مسائل پاسخ داد. تصمیمگیریها باید در بستر میانرشتهای و آیندهمحور انجام شوند.
توصیه استراتژیک برای سیاستگذاران و رهبران بنگاهها:
اول: تحول ساختارها بهجای اصلاح فرآیندها: کشورها باید از اصلاحات تدریجی فاصله بگیرند و ساختارهای حکمرانی، آموزشی، مالی و صنعتی خود را با سرعت بالا بازطراحی کنند.
دوم: نوآوری مسئولانه و اخلاقمحور: توسعه فناوری بدون ملاحظات اخلاقی، میتواند به انحصار، نابرابری یا فروپاشی اجتماعی منجر شود. اخلاق دیجیتال باید در مرکز حکمرانی قرار گیرد.
سوم: توسعه سرمایه انسانی چندمهارتی: آینده نه به مهندسان صرف، نه به کارگران صرف، بلکه به افرادی نیاز دارد که با ترکیبی از مهارتهای فناورانه، اجتماعی و تحلیلی رشد یافتهاند.
چهارم: سیاستگذاری مبتنی بر سناریو: در جهانی پر از عدمقطعیت، مدلسازی سناریوهای محتمل و سیاستگذاری منعطف، بهمراتب کارآمدتر از سیاستهای خطی و تثبیتشده خواهد بود.
پنچم: بازطراحی رابطه دولت – بنگاه – جامعه: دیگر نمیتوان با نقشهای سنتی به استقبال آینده رفت. دولتها باید تسهیلگر، بنگاهها باید پیشران توسعه و جامعه باید مشارکتجو باشد.
نقشهبرداری آینده در بستر عدم قطعیت
گزارش Roland Berger بیش از آنکه درباره آینده باشد، درباره «حالِ تصمیمساز» است. روندها در حال وقوعاند؛ تأخیر در واکنش، تنها هزینهها را افزایش میدهد. کشوری که امروز با هوشمندی وارد میدان تحلیل و طراحی آینده نشود، فردا نه تنها عقبمانده، که احتمالاً از بازی حذفشده خواهد بود.
این شش کلانروند، بهصورت متقاطع و درهمتنیده عمل میکنند؛ تغییر اقلیم، مهاجرت، فناوری، ژئوپلیتیک و سرمایهداری در یک ماتریس پیچیده از ریسک و فرصت با یکدیگر تلاقی میکنند. راهکار پیشرو نه پیشبینی، بلکه آمادهسازی برای سناریوهای مختلف و توسعه «ظرفیت تطبیقپذیری» است. برای سیاستگذاران، مدیران بنگاهها و سرمایهگذاران، این کلانروندها حکم قطبنمایی را دارند که در تاریکی عدمقطعیت، مسیرهای محتمل تحول را نشان میدهند. گزارش «کلانروندهای ۲۰۵۰» نه صرفاً تصویری از آنچه خواهد آمد، بلکه نقشهای از آن چیزیست که باید برای آن آماده شویم. پیام اصلی گزارش را میتوان در یک اصل بنیادین خلاصه کرد: آینده در گرو تصمیمهایی است که امروز گرفته میشوند، نه آنچه فردا رخ میدهد.
ارسال نظر