پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، اما در اغلب موارد، سایر اهداف محقق نمیشوند. بنابراین، هنگامی که کارآیی با بازتوزیع صعودی که غالباً اتفاق میافتد همراه باشد، توصیههای ما به چیزی جز مجوزی برای چپاول تبدیل نمیشود. کینز معتقد بود که مشکل علم اقتصاد، ناسازگاری کارآیی اقتصادی، عدالت اجتماعی و آزادی فردی است. ما در مورد اول عملکرد خوبی داریم و رگههای آزادیخواهانه اقتصاد بهطور مداوم بر مورد آخر تاکید میکند، اما عدالت اجتماعی میتواند به دغدغه فرعی تبدیل شود. مانند بسیاری از همنسلهایم، در گذشته، اتحادیههای کارگری را مانعی برای کارآیی میدانستم و از رو به افول گذاشتن آنها استقبال میکردم. اما امروزه و با مشاهده قدرت زیاد شرکتهای بزرگ در تعیین دستمزدها، شرایط کاری و لابیگری آنها در واشنگتن، نظرم تغییر کرده است. در گذشته، اتحادیهها نهتنها دستمزدها را افزایش میدادند، بلکه سرمایه اجتماعی را تقویت کرده و قدرت سیاسی را برای کارگران به ارمغان میآوردند. کاهش نقش آنها به نابرابری دستمزد، شکاف طبقاتی، نابودی جامعه و افزایش پوپولیسم دامن میزند. جهتگیری این تغییرات همواره تحتتأثیر قدرت تصمیمگیر بوده است و حضور بازیگران مختلف، مانند اتحادیهها، در فرآیند تصمیمگیری در حوزههایی مانند هوش مصنوعی ضروری است.
نقشآفرینی بازیگران در فرآیند تصمیمگیری
انگوس دیتون- برنده نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۵

بسیاری اقتصاد را علم تخصیص منابع کمیاب یا نسخه قویتر آنکه میگوید اقتصاددانان باید بر کارآیی تمرکز کنند و عدالت را به سیاستمداران یا مدیران واگذار کنند، میدانند.
ارسال نظر