پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، از والاستریت گرفته تا سیلیکونولی، از فروشگاههای زنجیرهای غولپیکر تا کارخانجات تولیدی عظیم، مقیاس به سلاحی غیرقابلمقاومت برای بقا و رشد تبدیل شده است. غولها نهتنها زنده ماندهاند، بلکه قدرتمندتر از هر زمان دیگری به صحنه بازگشتهاند؛ این بار، هوش مصنوعی و سیاستهای حمایتی به آنها بالهایی جدید داده است.
در اقتصاد امروز، شرکتهای بزرگ مزیتهای حیرتانگیزی دارند. آنها میتوانند هزینههای سربار را بهتر مدیریت کنند، سریعتر به فناوریهای نوین دسترسی پیدا کنند و از فرصتهای بازار بهرهبرداری بیشتری کنند. شرکتهای کوچکتر، در این میان، همچون قایقهای کوچک در برابر امواج سهمگین بازار، ناچارند برای بقا بجنگند.
ا ما چه چیزی این چرخه را تقویت کرده است؟
یکی از بزرگترین محرکها، فناوری است. هوش مصنوعی، اکنون به ابزاری تبدیل شده که تنها غولها توانایی بهرهگیری از آن را دارند. تحقیقات Bain نشان میدهد که شرکتهای آمریکایی با درآمد بیش از ۵ میلیارد دلار، بهطور متوسط پنج برابر بیشتر از شرکتهای کوچکتر برای پروژههای هوش مصنوعی تولیدی هزینه میکنند. این یعنی در حالی که شرکتهای کوچک هنوز درگیر پیادهسازی نرمافزارهای ساده هستند، غولها در حال طراحی الگوریتمهایی هستند که حتی مدیرانشان را شگفتزده میکند.
بزرگترین بانک آمریکا، JPMorgan Chase، حالا ابزارهای هوش مصنوعی را به ۳۲۰ هزار کارمند خود عرضه کرده است. UnitedHealth، بزرگترین بیمهگر سلامت آمریکا، بیش از ۵۰۰ مدل اختصاصی هوش مصنوعی برای تحلیل دادههای پزشکی خود توسعه داده است. در همین حال، Walmart از الگوریتمها برای مدیریت زنجیره تأمین خود استفاده میکند و Amazon با قدرت، دادههای مشتریان را به موتور پولسازی بیوقفه تبدیل کرده است. این روند، مزیتهای مقیاس را حتی قویتر میکند. شرکتهای بزرگ نهتنها پول بیشتری برای توسعه فناوری دارند، بلکه دادههای بیشتری هم در اختیار دارند. آنها میتوانند هزینههای سنگین توسعه و پیادهسازی را در میان صدها یا هزاران شعبه و کارمند پخش کنند. در مقابل، یک شرکت کوچک حتی اگر بخواهد، به سختی میتواند از پس هزینههای چند میلیون دلاری پروژههای هوش مصنوعی برآید.
اما فناوری تنها بخشی از معادله است. سیاست نیز به نفع غولها رقم خورده است. ریاستجمهوری دونالد ترامپ، با رویکرد حمایتگرایانه و تمرکز بر صنایع داخلی، فرصت طلایی جدیدی را برای شرکتهای بزرگ آمریکایی فراهم کرده است. تهدیدهای تجاری آقای ترامپ، از تعرفههای سنگین بر واردات کالاهای چینی گرفته تا تهدید تعرفه ۲۵ درصدی بر محصولات هند، به نفع شرکتهایی تمام شده است که زنجیرههای تأمین گسترده و انعطافپذیری بیشتری دارند. در عین حال، سیاستمداران علاقه زیادی به نشستن پای میز مذاکره با غولهای اقتصادی دارند. دسترسی به مقامات دولتی برای شرکتهای بزرگ، بسیار آسانتر از رقبای کوچکتر است. به قول یکی از مشاوران ارشد دولت آمریکا: «وقتی مدیرعامل یک شرکت میلیارد دلاری تماس میگیرد، همیشه یک خط باز برایش داریم.» شرکتهایی مثل Apple، Walmart و JPMorgan Chase توانستهاند نفوذ سیاسی خود را به سطوح بالاتری برسانند و در تعیین سیاستها نقش پررنگی ایفا کنند.
اما این قدرت بیرقیب، بدون هزینه نیست. بزرگی، مثل همیشه، دشمنانی دارد. شرکتهای بزرگتر، بیشتر از دیگران در معرض خطرات ژئوپلیتیکی، تغییرات قوانین تجاری، و تصمیمات ناگهانی سیاستمداران هستند. درست مثل وقتی که ترامپ در ماه مه تهدید کرد تعرفههای ۲۵ درصدی را علیه محصولات ساخت هند اعمال میکند؛ تهدیدی که میتواند هزینههای تولید و زنجیره تأمین شرکتهایی مثل Apple و Amazon را به شدت بالا ببرد. با این حال، سرمایهگذاران همچنان شرکتهای بزرگ را میپسندند. دلیلش ساده است: آنها سودآورتر هستند. دادهها نشان میدهد شرکتهای بزرگتر حاشیه سود بالاتری دارند، بدهیهای کمتری دارند و حتی در دوران بحرانهای اقتصادی مثل همهگیری کووید -۱۹ هم سریعتر به وضعیت عادی بازمیگردند. در دوره ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴، بزرگترین شرکتهای آمریکایی بازده سرمایه بالاتری نسبت به دوره قبل داشتهاند، در حالی که شرکتهای کوچکتر همچنان در حال تقلا برای بقا هستند.
در دنیایی که قدرت در دستان غولها متمرکز شده، این پرسش مهم مطرح میشود: آیا این روند قابل توقف است؟ پاسخ، حداقل در حال حاضر، منفی به نظر میرسد. فناوریهای نوظهور مانند هوش مصنوعی، سیاستهای حمایتی، و حتی شوکهای جهانی مثل بحرانهای زنجیره تأمین، همگی در حال تقویت دست بالای شرکتهای بزرگ هستند. شاید در آینده، قانونگذاران بخواهند غولها را مهار کنند، اما فعلاً، مقیاس همچنان یک مزیت غیرقابل انکار است. اقتصاد مقیاس، حالا دیگر فقط یک تئوری در کتابهای درسی نیست؛ این، قانون بازی است.
ارسال نظر