پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، برای آسیاییها، تجارت جهانی بار دیگر به مساله داغی تبدیل شده، اما نه بهخاطر فرصتهای جدید، بلکه بهخاطر تهدیدی آشنا و قدیمی: دونالد ترامپ.
با فرا رسیدن تابستان، هیاتهایی از کشورهای آسیایی - از هند و اندونزی گرفته تا ژاپن، کرهجنوبی و ویتنام - به واشنگتن رفتهاند. آنها در تلاشاند پیش از آنکه تعرفههای «متقابل» ترامپ اجرایی شود، توافقهایی را به امضا برسانند و از پیامدهای تندروانه آن بکاهند. برای بسیاری از پایتختهای آسیایی، این مذاکرات یادآور روزهای تاریک جنگ تجاری آمریکا - چین در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ است. اما واقعیت این است که مشکل آسیا فقط ترامپ نیست؛ آسیای امروز بیش از هر زمان دیگری گرفتار ساختاری درهمتنیده و ناکارآمد از توافقنامههای تجاری است؛ پدیدهای که اقتصاددانان آن را «اثر کاسه نودل» مینامند.
یک قاره، صدها توافق، اما کماثر
کارشناسان اصطلاح «اثر کاسه نودل» را برای توصیف وضعیت بینظم و گیجکننده توافقنامههای تجاری در آسیا به کار میبرند؛ جایی که دهها توافقنامه همپوشان، با مقررات متفاوت و اهداف متناقض، بهجای تسهیل تجارت، آن را پیچیدهتر کردهاند. نتیجه، شبکهای شبیه به رشتههای درهمتنیده نودل است: شلوغ، گرهخورده و بیسامان. در چنین وضعی، نه شرکتها مسیر روشنی برای تجارت دارند و نه کشورها از مزایای واقعی ادغام اقتصادی بهرهمند میشوند.
در ظاهر، آسیا قهرمان توافقنامههای تجاری بهشمار میرود. ۷۷ توافق درونمنطقهای و ۱۰۴ توافق با کشورهای خارج از منطقه، در مجموع ۴۵ درصد از تمام توافقهای ترجیحی در جهان را تشکیل میدهند. تازهترین آنها، توافق آسهآن با استرالیا و نیوزیلند، از ابتدای آوریل اجرایی شده و قرار است در برابر موج حمایتگرایی آمریکا، نقش سپر محافظ را بازی کند.
با این حال، در عمل این شبکه گسترده بیشتر به تار عنکبوتی گیجکننده شبیه است. توافقها اغلب روی کاغذ خوب بهنظر میرسند، اما در عمل یکپارچگی واقعی و تسهیل تجارت را به همراه ندارند. دو نمونه بارز این ناکامی، دو توافق مشهور RCEP و CPTPP هستند که با وجود وعدههای اولیه، در عمل نتوانستهاند به ایجاد یک بازار مشترک واقعی منجر شوند. سهم آسیا از تجارت جهانی نیز از سال ۲۰۲۰ رو به کاهش گذاشته است؛ نشانهای از آنکه ماشین تجارت منطقهای نیاز به بازنگری دارد.
چالشهای زیرپوستی
یکی از دلایل اصلی ناکارآمدی این توافقها، همان «اثر کاسه نودل» است. در حالی که در سایر نقاط جهان تنها حدود ۱۱ درصد از شرکای تجاری تحت پوشش توافقهای تکراری قرار دارند، این رقم در آسیا به ۲۲ درصد میرسد. در بسیاری از موارد، توافقها با یکدیگر همپوشانی دارند، اما در عین حال در موضوعات کلیدی مانند «قواعد مبدأ کالا» سکوت میکنند یا استانداردهای متفاوتی دارند. به همین دلیل، امتیاز واقعی کاهش تعرفه نیز ناچیز است: تعرفههای تجاری در آسیا تنها حدود ۲۰ درصد کمتر از حالت بدون توافقاند، در حالی که در آمریکای لاتین این تخفیف تا ۹۷ درصد میرسد.
از سوی دیگر، فرهنگ سیاسی محافظهکار و نمادگرای آسیایی نیز این وضعیت را بدتر کرده است. مذاکرهکنندگان اغلب ترجیح میدهند هر توافقی—even if toothless— به سرانجام برسد تا اینکه به خانه دستخالی بازگردند. همانطور که پرامیلا کریویلو از دبیرخانه آسهآن میگوید: «در آسیا این باور هست که باید هرطور شده به توافق رسید، حتی اگر آن توافق کارآیی نداشته باشد.» در نتیجه، بسیاری از توافقنامهها بیشتر محصول مصالحههای سیاسی و امتیازدهیهای نمادیناند تا ابزارهای واقعی برای آزادسازی تجارت. این امتیازدهی بیش از آنکه به نفع مصرفکننده یا رقابتپذیری باشد، در خدمت رانتخواران محلی و صنایع محافظتشده قرار دارد.
قوانین دستوپاگیر، سیاست چریکی
در کشورهای بزرگی مانند هند و اندونزی، قوانین مربوط به محتوای داخلی و تعرفههای متغیر عملاً سرمایهگذاری و تجارت آزاد را فلج کردهاند. در ویتنام، برخی مشاوران اقتصادی از «سیاست چریکی» سخن میگویند: مقامات ابتدا قوانین دستوپاگیر وضع میکنند، سپس با اعطای امتیازهای خاص، سعی میکنند شرکتهای خارجی را جذب کنند. این بازی پیچیده، هم موجب بیاعتمادی سرمایهگذاران میشود و هم روند تجارت آزاد را مختل میکند.
اما آیا ظهور دوباره ترامپ، بیدارباشی برای آسیاست؟ برخی ناظران امیدوارند تهدید ترامپ باعث شود آسیا یکبار برای همیشه خانهتکانی کند. اما نشانهها چندان امیدوارکننده نیستند. دولتها در حال رقابت برای دادن امتیاز بیشتر به آمریکا هستند؛ اما نه برای بازنگری در ساختارهای داخلی خود. مقاماتی در اندونزی هشدار دادهاند که اگر توافقی حاصل نشود، واردات کالاهای کشاورزی و انرژی با افزایش قیمت روبهرو خواهد شد. این فشار خارجی، بهجای اصلاح درونزا، باعث نوعی عجله در امتیازدهی شده است.
آسیا باید به درون نگاه کند
برای آنکه آسیا بتواند از جایگاه خود در تجارت جهانی دفاع کند، باید بهجای تمرکز صرف بر مقابله با سیاستهای تهاجمی آمریکا، نگاهی نقادانه به درون بیندازد. شبکه توافقنامههای موجود باید بازآرایی شود، قواعد باید شفاف، همگرا و عادلانه باشند و فرهنگ سیاسی نیز باید از نمادگرایی به سمت اثربخشی حرکت کند. تا آن زمان، بازیگر اصلی میدان - خواه ترامپ باشد یا کس دیگر- همچنان از این آشفتگی بهرهبرداری خواهد کرد.
منبع: The Economist
ارسال نظر