پایگاه خبری تحلیلی ایراسین؛ ابتدا لازم است تعریفی کوتاه از صنایع بزرگ و البته پیشران ارائه شود، منظور از صنایع پیشران و بزرگ در این نوشته، واحدهایی هستند که فعالیت و تولیداتشان، ضمن اینکه مستقیماً موجب رشد و بهبود شاخصهای اقتصادی میشوند از طریق تحریک زنجیره تولیدات واسطهای و مصرفی، غیرمستقیم به رونق صنایع و بخشهای دیگر اقتصاد کمک میکنند، همچنین اشاره به دو استراتژی مهم توسعهای و مرتبط با این مقاله ضروری است.
در نیمه دوم قرن بیستم دو استراتژی رقیب برای کشورهای در حال توسعه مطرح شد؛ یک، استراتژی توسعه جایگزینی واردات و دوم، استراتژی توسعه صادرات؛ هر دو استراتژی توسط برخی کشورها تجربه شدهاند، از جمله کرۀ جنوبی استراتژی توسعه صادرات و ایران و هندوستان استراتژی توسعه جایگزینی واردات را برگزید، برخی هم اعتقاد دارند دلیل پیشرفت کرۀ جنوبی انتخاب استراتژی توسعه صادرات است و دلیل ناکامی نسبی ایران، انتخاب استراتژی جایگزینی واردات است، به دلایل مختلف که توضیح آنها موضوع این مقاله نیست، این دیدگاه نمیتواند قابل قبول باشد.
به هر حال، استراتژی جایگزینی واردات که از دهه ۱۳۴۰ شمسی در ایران شروع شد، شامل سه مرحله، ابتدا صنایع سبک و مصرفی جایگزین واردات کالاهای ساخته شده میشوند، در مرحله دوم صنایع ماشین سازی و در مرحله سوم، صنایع سنگین و مادر؛ به نظر میرسد ایران تا زمان انقلاب بخش اول را تقریباً به مراحل نهایی رساند و با سرمایه گذاری در صنایع ماشین سازی و بعد در صنایع سنگین و معدنی، وارد فاز سوم این استراتژی گردید.
هرچند مرحله دوم و سوم نیاز به سرمایه گذاریهای سنگین و پرهزینه تری داشت، اما به دلیل برخورداری ایران از درآمدهای نفتی، بر خلاف برخی کشورها امکان تداوم این استراتژی تا فاز سوم برایش مقدور بود. سرمایه گذاری در ماشین سازیهای متعدد در صنایع ذوب آهن، فولاد، مس، آلومینیوم و در صنایع پتروشیمی، در خودروسازیها و غیره از جمله این نتیجه این سیاست بود.
ویژگی صنایع بزرگ و سنگین، همانگونه که ذکر شد، ایجاد تحرک و رونق سایر صنایع است، برخی متفکرین توسعه برای جبران عقب ماندگی و سرعت بخشیدن به روند رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه، تبعیت از تئوری "فشار بزرگ " را برای این کشورها توصیه نمودهاند، اعتقاد آنها این است که سرمایه گذاری در صنایعی که پیوندهای پسین و پیوندهای پیشین زیادی با دیگر صنایع و بخشهای اقتصادی دارند، از طریق تولید مواد واسطهای برای سایر صنایع یا استفاده از تولیدات سایر صنایع به عنوان مواد واسطهای تولیدات خود، به گسترش و سرعت پیشرفت و رونق اقتصادی کشور کمک میکنند، هرچند به دلیل کمبود سرمایه در اغلب کشورهای در حال توسعه، از یکسو و نیاز به سرمایه زیاد برای بهکارگیری این استراتژی از سوی دیگر، امکان بهرهمندی از این نسخه را غیرممکن و از این منظر مورد انتقاد قرار دادهاند، در ایران اما به دلیل وجود درآمدهای نفتی کمبود سرمایه مطرح نبوده و تبعیت از این سیاست را موجه کرده است.
با این توضیح مقدماتی، به تحلیل جایگاه و نقش این صنایع در اقتصاد کشور میپردازیم، هرچند برای رونق اقتصادی کشور، وجود این گروه از صنایع میتواند شرط لازم و البته بالقوه باشد، اما برای به فعل درآمدن نقش گفته شده، وجود عوامل و شرایط دیگری ضروری است. برای نیل به نتیجه نهایی بهکارگیری این استراتژی (فشار بزرگ)، وجود صنایع زنجیرهای و مرتبط به اندازه کافی و در مکانهای مناسب در کشور ضروری است؛ در واقع برای اینکه صنایع بزرگ و پیشرو موجب رونق اقتصادی و اجتماعی در کشور شوند، باید همراه و همزمان با تأسیس این گروه از صنایع، برنامهریزی برای سرمایه گذاری و تأسیس صنایع با پیوندهای پسین و پیشین صورت پذیرفته باشد.
لازم به ذکر است که صنایع بزرگ و پیشرو معمولاً از تکنولوژیهای سرمایه بر (یا کاراندوز) استفاده میکنند و این بدان معناست که این صنایع در مقایسه با سرمایه، از نیروی کار کمتری استفاده میکنند، به عبارت دیگر به نسبت سرمایه گذاریهای انجام شده، اشتغال چندانی ایجاد نمیشود، بنابراین، در صورتی که صنایع زنجیرهای مرتبط با این صنایع که عمدتاً صنایع کوچک و متوسط و معمولاً کاربر (اشتغالزا) هستند تأسیس و راه اندازی نشده باشند، آنگاه نه تنها این صنایع برای تأمین مواد سرمایهای یا واسطهای خود (از صنایع با پیوندهای پسین) با مشکل مواجه خواهند شد بلکه بازار فروشی برای محصولات خود (صنایع با پیوندهای پیشین) نیز نخواهد داشت، نتیجه آنکه در غیاب صنایع با پیوندهای پسین، صنایع بزرگ ناچار خواهند بود مواد سرمایهای و واسطهای خود را از خارج تأمین کنند و در مقابل، در نبود صنایع با پیوندهای پیشین، باید بتوانند برای محصولات خود در بازار پر از رقابت خارج، بازاریابی کنند.
در چنین شرایطی، وجود این صنایع نقشی کم رنگ در رونق اقتصادی کشور ایفا میکنند، زیرا از یک طرف کالاهای سرمایهای و واسطهای خود را از خارج وارد میکنند و از طرف دیگر، محصولات خام و نیمه خام خود را به سایر کشورها صادر کنند که در هر دو صورت به معنی آنست که وجود این صنایع در داخل، تأثیر ملموسی در رونق اشتغال و تولید و رفاه داخلی ایفا نکردهاند؛ در مقابل رونق تولید و اشتغال و رفاه را به جوامع و کشورهای دیگر منتقل کردهاند.
شوربختانه، برخی صنایع پیشرو و سنگین کشور (پتروشیمیها به میزان زیاد و صنایع نفتی و دیگر صنایع پیشرو تا اندازهای کمتر) این ویژگیها را دارند؛ به عبارت دیگر در صورتی که زنجیره صنایع بزرگ و پیشرو موجود در کشور تأسیس و راه اندازی نشوند، کشور و مردم از بخش قابل توجهی از مزایای وجود این صنایع محروم خواهد ماند همچنانکه اکنون چنین شده است. ساختارهای سیاسی داخلی و روابط تجاری با دیگر کشورها به خصوص پس از تشدید تحریمها اثرگذاری مثبت نقش این گروه از صنایع در کشور را بیش از گذشته محدود کرده است. بنابراین، تأکید میشود که وجود این صنایع برای تحرک و رونق اقتصادی کشور لازم و ضروری است، اما کافی نیست مگر آنکه اقدامات تکمیلی در راه اندازی زنجیره صنایع و بخشهای مرتبط با صنایع پیشرو نیز تکمیل شود.
*کارشناس اقتصادی
نظر شما