به گزارش ایراسین، وارن بافت، مانند بسیاری از ما، در خانوادهای عادی رشد کرد؛ کودک که بود روزنامه توزیع میکرد و توپ گلف جمع میکرد تا پول خرد دربیاورد. اما از همان سنین نوجوانی عاشق بازار سهام بود: یازده ساله بود که نخستین سهم زندگیاش را خرید و پیش از ورود به دانشگاه توانست شهریهاش را از راه سرمایهگذاری تأمین کند. در دانشگاه کلمبیا شاگرد بنیانگذار سرمایهگذاری ارزش، بنجامین گراهام، شد و با ولع دانش سرمایهگذاری را آموخت. در ۲۵ سالگی شرکت سرمایهگذاری خود را پایه گذاشت و در دههای نخست بازدهی سرمایهاش یازده برابر شد و نامش بر سر زبانها افتاد.
تفکر سرمایهگذاری بافت دو جهش کلیدی داشت. در آغاز کاملاً پیرو آموزههای گراهام بود و دنبال شرکتهایی میگشت که قیمتشان کمتر از داراییهای مشهودشان باشد (استراتژی خرید سهام ارزان بر اساس دارایی). خرید کارخانه نساجی برکشایر نمونهای از آن دوره است، اما این رویکرد برای او هزینهساز هم بود. جهش بعدی، که او را از خوب به عالی رساند، مدیون همراهی فکری و عمرانی چارلی مانگر بود: مفهومِ خرید شرکت فوقالعاده با قیمتی منصفانه را به او آموخت، به عبارت دیگر بهتر است برای شرکتی ممتاز پولی منصفانه بپردازی تا اینکه برای شرکتی متوسط پول کمی. بافت خودش در ۱۹۸۵ نوشت که گراهام تمایل داشت به اعداد و آمار منفک نگاه کند، اما او هرچه جلوتر رفت بیشتر به آنچه نامحسوس است بها داد: برند، سهم بازار، مزیت رقابتی پایداری که او آن را حریم قلعه یا moat مینامد. از این نقطه به بعد فلسفه سرمایهگذاری او شکل گرفت و سرمایهگذاریهای کلاسیکش، کوکاکولا، شرکت شکلاتسازی See’s، ژیلت، اپل، همه مبتنی بر توجه به مدل کسبوکار و حریم رقابتی بودند.
در بحران مالی ۲۰۰۸ او بهسرعت در گلدمن ساکس سرمایهگذاری کرد؛ در شوک پاندمی ۲۰۲۰ آرام و بدون هیجان بخشی از سهام خطوط هوایی را فروخت. سالیان اخیر نیز بافت حدود ۲۰ میلیارد دلار روی پنج شرکت بزرگ بازرگانی ژاپن شرط گذاشت. شگفتانگیز اینکه سبد او طی سالها بهندرت دچار زیان سالانه شده است؛ بیش از شصت سال بازده سالانهٔ مرکب او نزدیک به ۲۰ درصد بوده و پیوسته بهتر از بازار عمل کرده است. راز او ترکیب پایبندی به ارزش سرمایهگذاری و نیرویش در اثر مرکب رشد «توپبرفی» است.

بافت چیزی فراتر از روش سرمایهگذاری به ما آموخت: مجموعهای از حکمها و اصول رفتاری. در ادامه، نه اصل برگزیده را که از زندگی و نوشتههای او برآمده است، میخوانید، هر کدام میتواند برای یک سرمایهگذار یا انسان عادی سودمند باشد.
۱) نگران نوسانات کوتاهمدت نباشید
قیمت سهام مانند سگی است که همراه صاحبش قدم میزند: گاهی جلو میافتد، گاهی عقب میماند، اما در نهایت کنار صاحب برمیگردد. بازار ممکن است کوتاهمدت از ارزش ذاتی منحرف شود؛ پیام بافت این است که بهجای تلاطم قیمتها، روی تحقیق درباره بنیادی شرکت و ارزش ذاتی تمرکز کنید.
۲) خرید سهام یعنی خرید شرکت
بافت گفته: «اگر قصد نگهداری یک سهم به مدت ده سال را ندارید، حتی برای یک روز هم آن را نخرید. دلیلش روشن است: سهام در حقیقت سهمی از یک کسبوکار است. باید مدل کسبوکار، ارزش منحصربهفرد و حریمِ قلعه آن را بفهمید؛ در غیر این صورت معامله کردن صرفاً قمار است. حریم قلعه میتواند برند قدرتمند، فناوری انحصاری، مدل تجاری یا امتیازات ویژهٔ دولتی باشد که به شرکت اجازه کسب سود پایدار میدهد.
۳) صبر و سود مرکب؛ آهسته ثروتمند شدن
بافت وقتی از سادهبودنفلسفهاش مورد سوال قرار گرفت گفت: چون هیچکس حاضر نیست آرام ثروتمند شود. کسب ۲۰٪ در یک سال آسان است؛ نگهداشتن این نرخ سال به سال سخت است. استراتژی اصلی او خرید و نگهداشتن است: کوکاکولا را ۳۷ سال نگه داشت، آمریکا اکسپرس را از ۱۹۶۴ تا امروز در پرتفوی داشت؛ این نمونهها نشان میدهد که صبر معمولاً از هوش لحظهای موثرتر است.
۴) دنبال سراشیبی بلند و برف فراوان بگردید
شرکتهایی که بافت سهمهای بزرگشان را در آنها قرار میداد، معمولاً در بازاری بزرگ، با سودآوری پایدار، بدهی کم و مدل تجاری شفاف بودند، همان سراشیبی بلند و برف فراوان که اجازه میدهد توپ برف ثروت بزرگ شود. بافت سه دسته کلی را از میان هزاران شرکت شناسایی میکرد: آنهایی که زحمتکشند اما سودآور نیستند، آنهایی که صرفاً زحمتکش و سود کم تولید میکنند، و آنهایی که پول آسان در میآورند، کسبوکارهای با مقیاس وسیع، نیاز عمومی و مصرف تکراری.
۵) دایره توانمندی را حفظ کنید، هرچه نمیفهمید را نادیده بگیرید
بافت هرگز در چیزی سرمایهگذاری نمیکند که آن را نفهمد. اصل او این است که اولاً نباید پول اصل سرمایه را از دست داد و ثانیاً باید محدوده داناییتان را بشناسید. او به جای گسترش بیمحابا، در حوزههایی که آگاهی واقعی داشت و فرصت مناسبی دیده بود عمل میکرد و هزاران وسوسه دیگر را رد میکرد. اگر فرصت مناسب نیست، بهتر است نقدینگی نگه دارید تا بدون آگاهی سرمایهگذاری کنید.
۶) خلاف جهت جمع حرکت کنید
وقتی دیگران میترسند من طمع میکنم؛ وقتی دیگران طمع میکنند من میترسم. این اصل معروف بافت است. نمونهاش دوشنبهٔ سیاه ۱۹۸۷ است که بازار بهطور ناگهانی سقوط کرد؛ بافت در حالی که بسیاری گریزان بودند، با هجومی ۱۰ میلیون دلار سرمایهگذاری در کوکاکولا ورود کرد و در سالهای بعد بازده عظیمی کسب نمود.
۷) آبرو را بیش از ثروت حفظ کنید
بافت در گزینش نیروها به صداقت، هوش، و توان اهمیت میداد و صداقت را در صدر فهرست مینشاند. او گفته است: ۲۰ سال طول میکشد تا شهرت بسازی و پنج دقیقه برای نابود کردنش کافی است. شهرت معتبر باعث شد شرکتهای هدف تملیک، با آرامش بیشتری توافق کنند؛ شهرت برکشایر برای دادن خانهای همیشگی به شرکتهای خریداریشده از موانع مذاکره کاست.
۸) روی خود سرمایهگذاری کنید
بافت معتقد است بهترین سرمایهگذاری، سرمایهگذاری روی خود آدمی است: مهارتها، دانش و علاقه. هیچکس نمیتواند داراییهای درونی شما را از شما بگیرد؛ هزینهکرد زمان و پول برای ارتقای شناخت و توانمندی بازده نامحدود دارد. علاقه را اولویت قرار دهید؛ ثروت معمولاً پیرو علاقه میآید.
۹) عظمت یعنی نیکی، نه صرفاً پول
در نامهٔ خداحافظیاش بافت نوشت که عظمت صرفاً پول، شهرت یا قدرت نیست، بلکه نیکوکاری و عمل نیک بنیادین است. او خود را خوششانس میدانست و تصدیق کرد که در جهان همچنان فاصله عظیمی میان ثروتمندان و فقرا وجود دارد. سرمایهگذاری باید وسیلهای برای زیستن بهتر باشد و درجهٔ نهایی زندگی، استفاده درست از منابع برای بهتر کردن دنیای اطراف است: فضیلت، ظرف ثروت است.
هرچند فصل مدیریت مستقیم این سرمایهگذار افسانهای به پایان میرسد، اما خرد و اصولی که در طول دههها به کار گرفت همچنان هدایتگر بسیاری خواهد بود؛ در سرمایهگذاری و در زندگی.
احسان چلونگر-دکترا اقتصاد
ارسال نظر