مسئولیت اجتماعی

مسئولیت اجتماعی در حال تحول است؛ از فعالیتی حاشیه‌ای و خیرخواهانه به موتور محرک حکمرانی علمی و مزیت رقابتی تبدیل شده است. با گذر از مدل سنتی CSR به رویکرد «خلق ارزش مشترک»، نشان داده می‌شود که حل مسائل اجتماعی و زیست‌محیطی نه هزینه، بلکه فرصتی برای نوآوری و ایجاد ثروت پایدار است. این تجربه ثابت می‌کند که صنعت می‌تواند هم‌زمان سودآور، پاسخگو و پیشران مسیر توسعه کم‌کربن و پایدار آینده باشد.

پایگاه تحلیلی خبری ایراسین، شرکت فولاد مبارکه، که به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان فولاد، در طی بیش از چهار دهه فعالیت خود مسیری چشمگیر از یک بنگاه صنعتی صرف به یک نهاد الگویی در حکمرانی علمی و توسعه پایدار پیموده است. این دگرگونی که ریشه در دهه‌ی ۱۹۸۰ دارد، نتیجه‌ی تحولی بنیادین در فلسفه‌ی مدیریتی، مدل کسب‌وکار و راهبردهای کلان سازمان است، فولاد مبارکه با نگاهی فراتر از تولید و سودآوری کوتاه‌مدت، موفق شده است مفهوم «مسئولیت اجتماعی شرکت» (CSR) را از قالب سنتی و به‌صرف خیرخواهانه آن خارج کند و به یک نظام یکپارچه‌ی حکمرانی علمی و پایدار ارتقا دهد.

در این الگو، مسئولیت اجتماعی نه به‌عنوان یک تعهد جانبی بلکه به‌عنوان بخشی ذاتی از فرایند تصمیم‌سازی، نوآوری و خلق ارزش در سازمان تعریف می‌شود، فولاد مبارکه با تکیه بر اصول توسعه پایدار، سرمایه انسانی دانش‌بنیان، و شفافیت در زنجیره تأمین، توانسته است پیوندی استراتژیک میان منافع اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی برقرار کند، این رویکرد سبب شده تا شرکت نه تنها به بهبود شاخص‌های بهره‌وری و رقابت‌پذیری صنعتی دست یابد، بلکه نقشی فعال در توسعه‌ی منطقه‌ای، ارتقای کیفیت زندگی جامعه‌ی پیرامونی و کاهش اثرات زیست‌محیطی ایفا کند.

در واقع، فولاد مبارکه با تبدیل CSR به بخشی از ساختار حکمرانی خود، الگویی نوین از «خلق ارزش مشترک» ارائه داده است؛ الگویی که در آن علم، نوآوری و مسئولیت اجتماعی در تعامل پویا با یکدیگر قرار گرفته و نتیجه آن، شکل‌گیری سازمانی یادگیرنده، پایدار و هم‌راستا با اهداف کلان توسعه‌ی ملی است، چنین رویکردی فولاد مبارکه را از یک تولیدکننده‌ی صنعتی به نهادی پیشرو در حکمرانی پایدار و مسئولانه در سطح منطقه و جهان ارتقا داده است.

تطور فولاد مبارکه: از مسئولیت اجتماعی سنتی به حکمرانی علمی پایدار

نمودار مسئولیت اجتماعی سنتی به حکمرانی علمی پایدار

در مدل مسئولیت اجتماعی سنتی (Traditional CSR)، شرکت‌ها به‌طورعمومی مسئولیت اجتماعی را به‌عنوان بخشی جانبی از فعالیت‌های خود تلقی می‌کنند، این رویکرد بیشتر شامل اقداماتی چون فعالیت‌های خیرخواهانه، حمایت از پروژه‌های فرهنگی و آموزشی، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های محلی، و کمک‌های داوطلبانه در مواقع بحرانی است. اگرچه این اقدامات از نظر اجتماعی ارزشمند هستند، اما به‌طورمعمول ارتباط مستقیمی با اهداف راهبردی شرکت ندارند و بیشتر در چارچوب روابط‌عمومی و تصویرسازی برند تعریف می‌شوند، در نتیجه CSR سنتی در بسیاری از موارد به فعالیتی تبلیغاتی و کوتاه‌مدت تبدیل می‌شود که اثرات بلندمدت اقتصادی یا اجتماعی آن قابل سنجش نیست، در مقابل حکمرانی علمی و پایدار (Scientific Sustainable Governance) چارچوبی نوین و داده‌محور است که بر مبنای اصول علمی، شاخص‌های قابل ارزیابی، و هم‌سویی با اهداف توسعه‌ی پایدار جهانی شکل گرفته است، در این مدل تصمیم‌گیری‌ها بر پایه داده‌های تجربی، ارزیابی‌های اثرگذاری، و استانداردهای بین‌المللی همچون ESG (محیط‌زیست، اجتماع، حاکمیت شرکتی)، ISO 26000، و اهداف توسعه پایدار سازمان ملل (SDGs) انجام می‌شود، این ساختار به شرکت‌ها اجازه می‌دهد که از مرحله‌ی «انجام مسئولیت» به مرحله‌ی «ایجاد ارزش» گذر کنند.

در قلب این تحول، فلسفه‌ Creating Shared Value (CSV) که نخستین‌بار توسط مایکل پورتر و مارک کرامر در دانشگاه هاروارد مطرح شد، قرار دارد، مطابق این نظریه، شرکت‌ها می‌توانند و باید در مسیر حل چالش‌های اجتماعی و زیست‌محیطی گام بردارند، اما نه به‌صرف به‌عنوان وظیفه‌ای اخلاقی، بلکه به‌عنوان منبعی برای نوآوری، رشد پایدار و مزیت رقابتی. CSV بر این ایده تأکید دارد که منافع اقتصادی و اجتماعی نه متضاد، بلکه هم‌افزا هستند؛ به بیان دیگر هر فعالیت تجاری پایدار باید به گونه‌ای طراحی شود که به‌طور هم‌زمان ارزش اقتصادی برای شرکت و ارزش اجتماعی برای جامعه ایجاد کند.

در چنین چارچوبی، مسئولیت اجتماعی از سطح فعالیت‌های تبلیغاتی به سطح استراتژی سازمانی ارتقا می‌یابد. این تحول مستلزم نهادینه‌سازی شفافیت در عملکرد، گزارش‌دهی دوره‌ای و قابل‌راستی‌آزمایی، پایش مستقل، و تعریف شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) برای سنجش تأثیرات اجتماعی و زیست‌محیطی است. شرکت‌ها در این مدل، از طریق سرمایه‌گذاری در نوآوری سبز، بهینه‌سازی مصرف منابع، توسعه سرمایه انسانی، و تعامل مستمر با ذی‌نفعان، نه‌تنها به سودآوری بلندمدت دست می‌یابند بلکه به بازیگرانی فعال در تحقق توسعه‌ی پایدار بدل می‌شوند، بنابراین گذار از CSR سنتی به حکمرانی علمی و پایدار، بازتاب یک تغییر پارادایمی در درک نقش شرکت‌ها در جامعه است، دیگر شرکت‌ها تنها تولیدکننده‌ی کالا و خدمات نیستند؛ بلکه نهادهایی هستند که در خلق آینده‌ای پایدار، مسئول و مبتنی بر علم نقش محوری دارند، این تحول همان‌گونه که در تجربه‌ی شرکت فولاد مبارکه مشهود است، می‌تواند بنیانی برای شکل‌گیری سازمان‌هایی یادگیرنده، پاسخ‌گو و هم‌سو با منافع نسل‌های آینده باشد.

Image

مقایسه چارچوب‌های ESG، CSR و پایداری که دامنه، تمرکز و پیشینه تاریخی آن‌ها را نشان می‌دهد

تحول نهادی فولاد مبارکه از یک واحد صرفِ تولیدی به الگویی از حکمرانی علمی و پایداری، نتیجه هم‌افزاییِ سه رکنِ فناوری کم‌کربن، نهادسازیِ گزارش‌محور و سازوکارهای هم‌آفرینی با جامعه بوده است، در سطح فناوری به‌کارگیری فرایندهای احیای مستقیم و راهکارهای مبتنی بر آهن اسفنجی که توسط بازیگران صنعتیِ بین‌المللی نظیر Midrex توسعه پیدا کرده است، امکان کاهش ذاتی شدت انتشار و ارتقای کارایی در مصرف منابع را فراهم ساخته و زیربنای انتقال به تولید فولاد با ردپای کربنِ کمتر را ایجاد کرده است، در عرصه سیاست‌گذاری و شفافیت، تراز کردن اهداف شرکت با چارچوب‌های بین‌المللی اندازه‌گیری انتشار( از جمله دستورالعمل‌های ISO برای سنجش گازهای گلخانه‌ای و ردپای کربن محصول) موجب نهادینه شدنِ گزارش‌دهیِ کمّی، حسابرسیِ مستقل و ادغام شاخص‌های ESG در ساختار تصمیم‌گیری شده است، هم‌زمان بازطراحی زنجیره تأمین و پروژه‌های ملی بازیافت قراضه، نشان داد که قابلیتِ خلق ارزش اقتصادی و کاهش وابستگی به منابع اولیه می‌تواند هم‌راستا با اهداف زیست‌محیطی دنبال شود؛ پوشش رسانه‌ای و گزارش‌های تخصصی درباره برنامه‌های بازیافت در مجتمع نیز این مسیر را تأیید کرده‌اند، در بعد اجتماعی، نهادسازیِ مشارکتی شامل تشکیل شوراهای پژوهشی بین‌بخشی، تعریف KPI های شفاف برای اثرات اجتماعی و زیست‌محیطی و سرمایه‌گذاری در آموزش و توانمندسازی جوامع پیرامونی، گروه‌های آسیب‌پذیر و سرمایه انسانی محلی، ظرفیتِ پذیرش عمومی و مشروعیت اجتماعیِ برنامه‌های بلندمدت شرکت را تقویت کرده است، نتیجه این تلفیقِ فناورانه-سازمانی، شرکت نظام مدیریت کربن را پیاده‌سازی کرده و اهدافی برای کاهش انتشار تا حدود ۲۰۳۱ و برنامه‌ریزی بلندمدت برای بی‌اثرسازی کربن اعلام نموده است که سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر و هیدروژن سبز را توجیه می‌کند.

پیاده‌سازی سامانه‌های پایش آنلاین و چارچوب‌های KPI محور امکان سنجش عملکرد و بازآرایی سیاست‌ها بر اساس داده‌های واقعی را فراهم ساخته است. گردش مواد از طریق بازیافت قراضه نیز به‌صورت قابل‌توجهی هزینه‌های تأمین مواد اولیه را کاهش داده و فرصت‌های شغلی محلی ایجاد کرده است ( چشم‌اندازی قابل‌اتکا برای نسل‌های آینده. به‌بیان تحلیلی) ، مسیر فولاد مبارکه نمونه‌ای از حکمرانیِ علمیِ شرکتی است که با بهره‌گیری از فناوری‌های کم‌اثر، استانداردسازیِ علمی و مشارکت هدفمند با ذی‌نفعان، امکانِ هم‌زمان کردنِ رقابت‌پذیری اقتصادی و مسئولیت‌پذیری محیطی را تثبیت کرده و مدلِ یادگیری و داده‌محوری را به‌عنوان ستونِ اصلیِ پایداری شرکتی ارائه داده است.

اهداف و پیشرفت مدیریت کربن و منابع در فولاد مبارکه (۲۰۲۰-۲۰۳۰)

اهداف و پیشرفت مدیریت کربن و منابع در فولاد مبارکه (۲۰۲۰-۲۰۳۰)

روندها نشان می‌دهد فولاد مبارکه در مسیر حکمرانی علمی و پایدار نه‌تنها از نظر عملکرد، بلکه از حیث فلسفه‌ی مدیریتی نیز به بلوغی هم‌تراز با بازیگران بین‌المللی رسیده است، همان‌گونه که ArcelorMittal با تدوین نقشه‌راه علمی کاهش کربن تا صفر خالص و JFE Steel با مدل اقتصاد چرخشی و بازیافت ۹۹ درصدی ضایعات، حکمرانی داده‌محور و علمی را در ساختار خود نهادینه کرده‌اند، فولاد مبارکه نیز با تکیه بر روش‌شناسی مشابه، به یک «شرکت یادگیرنده‌ی پایدار» تبدیل شده است، این تحول بر مبنای چرخه‌ی علمی تصمیم‌سازی (گردآوری داده، تحلیل الگوریتمی، ارزیابی ریسک و طراحی سیاست‌های بازخوردی) استوار است و اکنون در قالب «سیستم مدیریت کربن» و «حکمرانی مبتنی بر شاخص» نمود یافته است. نتایج کمی آن نیز گویای رشد ۳۵ درصدی در کاهش انتشار تا ۲۰۲۵، بازیافت ۹۰ درصدی پسماند صنعتی و کاهش ۲۲ درصدی مصرف انرژی به‌ازای هر تن فولاد است؛ ارقامی که در کشورهای درحال‌توسعه به‌ندرت دیده می‌شود.

آنچه این موفقیت را از سطح فنی فراتر می‌برد، درونی‌سازی مسئولیت اجتماعی در استراتژی تجاری است؛ جایی که CSR از «واکنش اجتماعی» به «فرایند تولید ارزش علمی» بدل شده است. فولاد مبارکه همانند ArcelorMittal و POSCO، به‌جای تمرکز بر کمک‌های بیرونی، بر خلق ارزش درون‌زای سه‌گانه (اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی) تأکید دارد و به‌صورت نظام‌مند از الگوهای بین‌المللی چون ESG، ISO 14064، و SDGs تبعیت می‌کند، با این حال، ویژگی متمایز فولاد مبارکه، بومی‌سازی این استانداردها در بستر اقتصادی و فرهنگی ایران است؛ یعنی ترجمه‌ی مفاهیم حکمرانی علمی به زبان محلی، با حفظ شفافیت، سنجش‌پذیری و انطباق جهانی. به این ترتیب، فولاد مبارکه از مرحله‌ی «پاسخگویی به جامعه» عبور کرده و به مرحله‌ی «مدیریت دانش برای توسعه‌ی پایدار» رسیده است؛ مرحله‌ای که در آن تصمیم‌گیری‌های زیست‌محیطی و اجتماعی نه هزینه، بلکه ابزار خلق مزیت رقابتی تلقی می‌شود. استمرار در این مسیر (با تمرکز بر نوآوری فناورانه، تقویت همکاری‌های علمی بین‌المللی، و توسعه‌ی زنجیره‌ی تأمین کم‌کربن) می‌تواند این شرکت را تا افق ۲۰۵۰ به نخستین الگوی «صفر خالص منطقه‌ای» بدل سازد. به‌طور کلی، فولاد مبارکه ثابت کرده است که حکمرانی علمی و پایدار، زمانی کارآمد و ماندگار است که مبتنی بر داده، هم‌راستا با استراتژی تجاری، شفاف، استاندارد محور و متکی بر خلق ارزش مشترک باشد، همان پنج ستون بنیادینی که در مسیر تکامل این شرکت از CSR سنتی تا پایداری جهانی نقش کلیدی داشته‌اند.

:منابع علمی و رسمی

  1. Mobarakeh Steel Carbon Management Model, Irasin News, October 2024 irasin
  2. Ghasemi et al. (2014). From CSR to CSV: Case Study of Mobarakeh Steel Company irasin
  3. Mobarakeh Steel Sustainability Report (2024-2025) steelradar
  4. Mobarakeh Steel CSR Evolution and New Approaches, Borna News gbmrjournal
  5. Mobarakeh Steel Sludge Recycling Project borna
  6. Mobarakeh Steel Steelie 2025 Award Nomination msc
  7. Porter & Kramer (2011). Creating Shared Value isc.hbs
  8. International Steel ESG Standards and Comparisons greenly+1

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =