زمانی که لیکوان یو در سال ۱۹۶۵ سکان هدایت سنگاپور را به دست گرفت، این کشور با بحرانهای متعددی از جمله بیکاری دو رقمی، خروج نیروهای نظامی بریتانیا و تهدید روزافزون کمونیسم دست و پنجه نرم میکرد. در چنین شرایطی، تصمیم تاریخی دولت برای صنعتیسازی و جذب سرمایهگذاری خارجی، مسیر توسعه این کشور کوچک آسیایی را برای همیشه تغییر داد. سنگاپور که امروزه به عنوان یک اقتصاد موفق در جهان شناخته میشود، مسیر همواری را برای رسیدن به این جایگاه پشت سر نگذاشته است. برخلاف تصور رایج که سنگاپور را از ابتدا یک هاب تجاری موفق میدانند، واقعیتهای تاریخی، روایت متفاوتی را بازگو میکنند. در سال ۱۹۶۵، زمانی که این کشور به استقلال رسید، با چالشهای جدی اقتصادی و اجتماعی روبه رو بود. خروج نیروهای نظامی بریتانیا از سنگاپور، که حدود ۲۰ درصد تولید ناخالص داخلی این کشور را تشکیل میداد، ضربه سنگینی به اقتصاد وارد کرد. این مخارج نظامی به طور غیرمستقیم صنایع پشتیبان و اشتغال قابل توجهی ایجاد کرده بود و حذف آن، بحران بیکاری را تشدید کرد.
چرخش به سمت صنعتیشدن
دولت لیکوانیو در ابتدا راههای مختلفی را برای مقابله با بحران آزمود. اعزام هیأتهای تجاری متشکل از چهار اتاق بازرگانی و انجمن صنعتگران به شرق و غرب آفریقا برای گسترش تجارت خارجی و تلاش برای رونق صنعت گردشگری از جمله این اقدامات بود. اما هیچکدام از این راهکارها نتوانست مشکل بیکاری را به طور اساسی حل کند. پس از سالها تلاش ناموفق برای حل معضل بیکاری، کابینه لیکوان یو به این نتیجه رسید که تنها راه نجات سنگاپور، صنعتیسازی است. اما جذب سرمایهگذاری صنعتی در کشوری کوچک و بدون منابع طبیعی مانند سنگاپور، چالشی بزرگ به شمار میرفت. این واقعیت که حتی آلبرت وینسمیوس، اقتصاددان سازمان ملل و مشاور توسعه سنگاپور، معتقد بود این کشور «روی لبه تیغ حرکت میکند»، نشاندهنده عمق بحران بود.
استراتژی دوگانه
دولت سنگاپور برای جذب سرمایهگذاری خارجی، استراتژی هوشمندانهای را در پیش گرفت که بر دو محور اصلی استوار بود: ارائه اطلاعات از طریق مذاکرات مستقیم با سرمایهگذاران و ایجاد انگیزه از طریق توسعه زیرساختها و اعطای معافیتهای مالیاتی. تجربه موفق سنگاپور نشان داد که جذب اولین سرمایهگذاران خارجی میتواند به عنوان کاتالیزوری برای جذب سرمایهگذاریهای بیشتر عمل کند. این پدیده که در ادبیات اقتصادی به «اثر نمایشی» یا demonstration effect معروف است، در داستان توسعه سنگاپور نقش کلیدی ایفا کرد. خاطرات لیکوان یو از تلاش برای جذب سرمایهگذاران ژاپنی در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی، نمونهای گویا از این پدیده است. شرکتهای ژاپنی در ابتدا به دلیل کوچک بودن بازار سنگاپور، تمایلی به سرمایهگذاری در این کشور نداشتند. اما موفقیت شرکتهای آمریکایی در سنگاپور، نگرش آنها را تغییر داد و باعث شد به صف سرمایهگذاران در این کشور بپیوندند. نکته جالبتر در این میان، سرنوشت سرمایهگذاران بریتانیایی است. آنها که روزگاری اولین سرمایهگذاران خارجی سنگاپور بودند، همزمان با خروج نیروهای نظامی بریتانیا، این کشور را ترک کردند. اما پس از آنکه سنگاپور توانست توانمندی خود را در جذب و حفظ سرمایه اثبات کند، همین شرکتهای بریتانیایی دوباره به سرمایهگذاری در این کشور روی آوردند.
درسهای توسعه از تجربه سنگاپور
تجربه سنگاپور درسهای ارزشمندی برای کشورهای در حال توسعه دارد. نخست آنکه توسعه صنعتی در کشورهای کوچک و فاقد منابع طبیعی نیز امکانپذیر است، اما نیازمند استراتژی هوشمندانه و اجرای دقیق است. دوم آنکه نقش دولت در فرآیند توسعه صنعتی، به ویژه در مراحل اولیه، بسیار حیاتی است. دولت سنگاپور نه تنها زیرساختهای لازم را فراهم کرد، بلکه با ایفای نقش واسطه اطلاعاتی، به کاهش ریسکهای سرمایهگذاری کمک کرد. سوم آنکه موفقیت در جذب سرمایهگذاری خارجی، یک فرآیند تدریجی و خودتقویتکننده است. هر سرمایهگذاری موفقی، راه را برای سرمایهگذاریهای بعدی هموارتر میکند. این همان چیزی است که در تجربه سنگاپور با جذب شرکتهای آمریکایی و متعاقباً ژاپنی به خوبی مشاهده میشود.
امروز سنگاپور دیگر آن کشور کوچک و فقیر دهه ۱۹۶۰ نیست. این کشور با تبدیل شدن به یکی از قطبهای مهم صنعتی و مالی جهان، الگویی برای سایر کشورهای در حال توسعه شده است. اما نکته قابل توجه آن است که موفقیت سنگاپور صرفاً حاصل شانس یا موقعیت جغرافیایی نبود، بلکه نتیجه یک استراتژی هوشمندانه و اجرای دقیق آن بود. تجربه سنگاپور نشان میدهد که حتی در شرایط به ظاهر ناامیدکننده نیز میتوان با اتخاذ سیاستهای درست و اجرای دقیق آنها، مسیر توسعه را هموار کرد. این درسی است که امروز، بیش از هر زمان دیگری، برای کشورهای در حال توسعه اهمیت دارد. توسعه صنعتی سنگاپور یادآور این واقعیت است که موفقیت اقتصادی نه یک رخداد تصادفی، بلکه نتیجه برنامهریزی دقیق، سیاستگذاری هوشمندانه و اجرای مؤثر است. این کشور با تکیه بر استراتژی صنعتیسازی و جذب سرمایهگذاری خارجی، توانست از یک بندر کوچک به یکی از موفقترین اقتصادهای جهان تبدیل شود. درس مهم دیگر آنکه توسعه صنعتی لزوماً به معنای داشتن منابع طبیعی غنی نیست. سنگاپور نشان داد که با سرمایهگذاری در زیرساختها، توسعه نیروی انسانی و ایجاد محیط مناسب کسبوکار میتوان بر محدودیتهای طبیعی غلبه کرد و به موفقیتهای چشمگیر دست یافت.
عوامل کلیدی موفقیت سنگاپور
یکی از عناصر کلیدی در موفقیت سنگاپور، درک صحیح دولت از نقش خود در فرآیند توسعه بود. برخلاف برخی کشورها که دولت یا نقشی حداقلی در توسعه اقتصادی دارد یا برعکس، تمام امور را در دست میگیرد، دولت سنگاپور راه میانه را برگزید. این دولت به جای دخالت مستقیم در فعالیتهای اقتصادی، نقش تسهیلکننده و هماهنگکننده را ایفا کرد. استراتژی دولت سنگاپور در جذب سرمایهگذاری خارجی نیز هوشمندانه بود. به جای تکیه صرف بر مشوقهای مالی، این کشور بر ایجاد محیط مناسب کسبوکار تمرکز کرد. توسعه زیرساختها، تربیت نیروی کار ماهر، ایجاد نظام حقوقی شفاف و کارآمد، و مبارزه با فساد از جمله اقداماتی بود که سنگاپور را به مقصدی جذاب برای سرمایهگذاران خارجی تبدیل کرد.
الگویی برای سایر کشورها
البته باید توجه داشت که تجربه سنگاپور را نمیتوان به طور کامل در سایر کشورها تکرار کرد. هر کشور شرایط خاص خود را دارد و باید استراتژی توسعه خود را متناسب با این شرایط طراحی کند. با این حال، اصول کلی موفقیت سنگاپور میتواند راهنمای خوبی برای سایر کشورها باشد. یکی از این اصول، اهمیت ثبات سیاسی و اقتصادی است. سرمایهگذاران خارجی به دنبال محیطی باثبات و قابل پیشبینی هستند. سنگاپور با ایجاد چنین محیطی توانست اعتماد سرمایهگذاران را جلب کند. اصل دیگر، اهمیت سرمایهگذاری در آموزش و توسعه نیروی انسانی است. سنگاپور از همان ابتدا به این موضوع توجه ویژه داشت و همین امر به یکی از مزیتهای رقابتی این کشور تبدیل شد.
امروز سنگاپور با چالشهای جدیدی روبهروست. جهانی شدن، تغییرات تکنولوژیک و رقابت فزاینده از جمله این چالشها هستند. اما این کشور همچنان با تکیه بر اصولی که در گذشته به موفقیتش انجامید - برنامهریزی دقیق، اجرای مؤثر و انعطافپذیری در برابر تغییرات - به مسیر خود ادامه میدهد. تجربه سنگاپور نشان میدهد که توسعه اقتصادی نه یک رویداد، بلکه یک فرآیند مستمر است. موفقیت در این مسیر نیازمند تعهد بلندمدت، انعطافپذیری در برابر تغییرات و توانایی یادگیری از تجربیات است. درسهایی که امروز، بیش از هر زمان دیگری، برای کشورهای در حال توسعه اهمیت دارد. این تجربه همچنین یادآور این واقعیت مهم است که توسعه اقتصادی صرفاً به معنای رشد آمار و ارقام اقتصادی نیست، بلکه نیازمند تحول در نهادها، سیاستها و نگرشهاست. موفقیت سنگاپور حاصل ترکیبی از سیاستگذاری هوشمندانه، اجرای دقیق و تعهد به اصلاح مستمر بود - درسی که همچنان برای بسیاری از کشورها راهگشاست.
درسهای ماندگار
نکته قابل تأمل در تجربه سنگاپور این است که این کشور نشان داد تنگناهای به ظاهر غیرقابل حل میتوانند به فرصتهای توسعه تبدیل شوند. کوچک بودن بازار داخلی که در ابتدا یک محدودیت جدی به نظر میرسید، سنگاپور را به سمت استراتژی توسعه صادراتمحور سوق داد. همین استراتژی در نهایت به یکی از عوامل کلیدی موفقیت این کشور تبدیل شد. همچنین، تجربه این کشور نشان داد که صنعتیسازی موفق تنها به معنای ساخت کارخانه و خرید ماشینآلات نیست. آنچه سنگاپور را متمایز کرد، رویکرد جامع این کشور به توسعه صنعتی بود که شامل توسعه زیرساختها، آموزش نیروی کار، ایجاد نظام حقوقی کارآمد و مبارزه با فساد میشد. تجربه سنگاپور همچنین اهمیت «زمانبندی» در سیاستهای توسعهای را نشان میدهد. این کشور در زمانی که بسیاری از کشورهای در حال توسعه سیاست جایگزینی واردات را دنبال میکردند، مسیر متفاوتی را برگزید. سنگاپور با درک این واقعیت که بازار داخلیاش برای حمایت از صنایع داخلی بسیار کوچک است، از همان ابتدا استراتژی توسعه صادراتمحور را در پیش گرفت. رویکرد عملگرایانه دولت سنگاپور در اجرای سیاستهای صنعتی بود. این کشور به جای پیروی از نسخههای از پیش تعیینشده توسعه، سیاستهای خود را بر اساس واقعیتهای موجود تنظیم میکرد. برای مثال، زمانی که متوجه شد جذب سرمایهگذاری خارجی به تنهایی کافی نیست، به سرعت برنامههای آموزش نیروی کار را گسترش داد تا بتواند نیازهای صنایع جدید را تامین کند. این انعطافپذیری و عملگرایی در سیاستگذاری، یکی از مهمترین درسهای تجربه سنگاپور است که میتواند برای سایر کشورهای در حال توسعه راهگشا باشد.
نگاهی به آینده سنگاپور
امروز سنگاپور در آستانه مرحله جدیدی از توسعه قرار دارد. این کشور در تلاش است تا با تمرکز بر صنایع دانشبنیان و خدمات پیشرفته، جایگاه خود را در اقتصاد جهانی ارتقا دهد. موفقیت گذشته سنگاپور در جذب سرمایهگذاری صنعتی، امروز به این کشور کمک میکند تا در جذب سرمایهگذاری در حوزههای نوین نیز موفق عمل کند. تجربه سنگاپور همچنین یادآور این نکته مهم است که توسعه اقتصادی یک مسیر خطی نیست. این کشور در طول مسیر توسعه خود با چالشهای متعددی روبهرو شد، اما توانست با انعطافپذیری و نوآوری بر این چالشها غلبه کند. امروز نیز، بهرغم موفقیتهای چشمگیر، سنگاپور همچنان به دنبال راههای جدید برای حفظ و ارتقای جایگاه خود در اقتصاد جهانی است. این داستان موفقیت، یادآور این واقعیت است که توسعه اقتصادی نه یک مقصد، بلکه یک سفر مداوم است. سفری که با تصمیمگیری درست، اجرای دقیق و تعهد به بهبود مستمر میتواند به موفقیت بینجامد. این شاید مهمترین درسی باشد که میتوان از تجربه سنگاپور آموخت.
گروه نویسندگان ماهنامه
ارسال نظر