پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، بخش معدن و صنایع معدنی به عنوان یکی از پیشرانهای اصلی توسعه اقتصادی، نقشی بیبدیل در ایجاد ارزش افزوده، اشتغالزایی و تنوعبخشی به سبد صادراتی کشور ایفا میکند. این بخش با فراهم آوردن مواد اولیه برای صنایع پاییندستی، زنجیره تولید ملی را تکمیل کرده و از این منظر، جایگاهی راهبردی در تحقق اهداف کلان اقتصادی دارد. با این حال، این پتانسیل عظیم در مسیر تحقق کامل خود با یک مانع ساختاری و طبیعی مواجه است که اهمیت آن روز به روز بیشتر میشود: کمبود منابع آبی.
واقعیت این است که بخش قابل توجهی از گستره سرزمینی ایران در کمربند خشک و فراخشک جهان قرار گرفته است. این ویژگی اقلیمی، مدیریت منابع آب را به یک اولویت ملی تبدیل کرده است. در حال حاضر، الگوی تخصیص منابع آب در کشور به گونهای است که بخش کشاورزی به عنوان مصرفکننده اصلی، سهم غالبی را به خود اختصاص داده و سهم بخشهای مولد دیگر مانند صنعت و معدن، بسیار محدود و ناچیز است. این عدم توازن، توسعه صنایع آببر، از جمله فعالیتهای معدنی را با چالشهای جدی مواجه میسازد.
پیامدهای محدودیت منابع آب بر پیکره معدن
تأثیر کمبود آب بر بخش معدن تنها به یک جنبه محدود نمیشود و دارای ابعادی چندگانه است. در سطح عملیاتی، بسیاری از فرآیندهای استخراج و فرآوری مواد معدنی، از جمله مراحل خردایش، فلوتاسیون و غبارگیری، نیازمند مصرف آب هستند. کاهش دسترسی به این منبع حیاتی میتواند به توقف خطوط تولید، کاهش ظرفیت اسمی کارخانهها و در نهایت، افت تولید منجر شود. این امر نه تنها سودآوری بنگاههای اقتصادی فعال در این حوزه را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه برنامهریزی برای طرحهای توسعهای جدید را نیز با ابهام و ریسک بالایی همراه میسازد.
از منظر اقتصادی کلان، این تنگنا میتواند به کند شدن روند توسعه صنعتی و کاهش توان رقابتی کشور در بازارهای جهانی منجر شود.
زمانی که پروژههای جدید معدنی به دلیل عدم تأمین آب متوقف یا معطل میمانند، فرصتهای ارزشمند برای جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی از دست میرود. این موضوع به ویژه در شرایطی که کشور به دنبال کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی و تقویت صادرات غیرنفتی است، اهمیت مضاعفی مییابد.
علاوه بر این، چالش آب میتواند به بروز تنشهای اجتماعی در مناطق میزبان فعالیتهای معدنی دامن بزند. جوامع محلی، به ویژه کشاورزان، ممکن است صنایع معدنی را به عنوان رقیبی برای دسترسی به منابع آبی محدود خود تلقی کنند. مدیریت این تعارض منافع، نیازمند یک رویکرد جامع و سیاستگذاری دقیق از سوی نهادهای مسئول است تا توسعه صنعتی در کنار پایداری اجتماعی و زیستمحیطی محقق شود.
راهکارهای پایدار
عبور موفقیتآمیز از این چالش، مستلزم یک تغییر پارادایم در نگاه به آب و حرکت به سوی مدیریت یکپارچه و هوشمندانه منابع است. در این مسیر، اتخاذ راهکارهای فناورانه نقشی کلیدی دارد. استفاده از تکنولوژیهای بازچرخانی آب در واحدهای صنعتی، به کارگیری روشهای فرآوری خشک یا کمآببر، و بهینهسازی فرآیندهای تولید برای کاهش مصرف آب، از جمله اقداماتی است که میتواند به میزان قابل توجهی فشار بر منابع آبی را کاهش دهد.
در کنار آن، سیاستگذاری در سطح کلان نیز باید متحول شود. بازنگری در الگوی تخصیص آب بر مبنای معیارهایی چون ارزش افزوده اقتصادی و بهرهوری، میتواند به تخصیص بهینهتر این منبع کمیاب کمک کند. همچنین، سرمایهگذاری در زمینه استفاده از منابع آب نامتعارف، مانند تصفیه پسابهای شهری و صنعتی و شیرینسازی آب دریا برای مناطق ساحلی، گزینههایی راهبردی برای تأمین آب پایدار صنایع معدنی به شمار میروند. در نهایت، آینده بخش معدن ایران در گرو پیوند عمیق میان توسعه اقتصادی و ملاحظات زیستمحیطی است.
تبدیل چالش آب به یک فرصت برای نوآوری، افزایش بهرهوری و حرکت به سوی معدنکاری سبز، نه یک انتخاب، بلکه یک الزام برای تضمین توسعه پایدار این بخش استراتژیک در دهههای آتی خواهد بود.
ارسال نظر