به گزارش خبرنگار ایراسین، تا چند سال پیش نفت و گاز مهمترین ابزار فشار اقتصادی در جهان محسوب میشدند. امروز اما مواد معدنی حیاتی، از عناصر کمیاب خاکی گرفته تا لیتیوم و کبالت همان نقشی را ایفا میکنند که نفت در قرن بیستم داشت. این منابع، شریان اصلی صنایع دیجیتال، انرژی پاک و دفاعی هستند.
آمریکا با شناسایی ضعف راهبردی خود در وابستگی به تأمینکنندگان تحت سیطره چین، بهدنبال ایجاد یک محیط تأمین مستقل است. سفر آسیایی ترامپ را باید تلاش برای پایهگذاری این محیط دانست؛ محیطی که میتواند مسیر تولید باتریهای پیشرفته، سیستمهای مخابراتی نسل بعد و فناوریهای نظامی حساس را از انحصار پکن خارج کند.
مالزی؛ جایگزینی نرم برای انحصار سخت
مالزی از جمله کشورهایی است که ذخایر متنوعی از عناصر کمیاب دارد، اما تاکنون بهعنوان بازیگر اصلی زنجیره جهانی مطرح نبوده است. مذاکرات واشنگتن با کوالالامپور برای انعقاد قراردادهای استخراج و فرآوری، میتواند این کشور را به جایگزینی نرم برای انحصار سخت چین بدل کند.
واشنگتن در این محور بهدنبال ایجاد زیرساختهای مشترک و سرمایهگذاری مستقیم است تا هم ظرفیت تولید مالزی را افزایش دهد و هم وابستگی خود را به حلقه آسیای شرقی تحت نفوذ پکن کاهش دهد. این رویکرد، اگرچه بسیار هزینهبر است، اما در بلندمدت میتواند موقعیت اقتصاد آمریکا را در فناوریهای نوین تثبیت کند.
ژاپن و کره جنوبی؛ تثبیت حلقهای مطمئن
ژاپن با سابقه همکاری امنیتی و اقتصادی عمیق با آمریکا، از دههها پیش برای کاهش وابستگی خود به منابع چینی تلاش کرده است. همگرایی جدید واشنگتن–توکیو بر محور مواد معدنی، در واقع گسترش همان سیاست دیرینه است. این بار تمرکز بر تأمین پایدار و سرمایهگذاری مشترک در فرآوری خواهد بود؛ حوزهای که ژاپن در آن فناوری پیشرفته دارد.
در کره جنوبی، هدف مشخصتر به نظر میرسد: ایجاد پیمان تجاری کاهش تعرفه برای تسهیل ورود مواد معدنی و نیمهرساناها به آمریکا. اگر این پیمان نهایی شود، حلقه ژاپن–کره جنوبی میتواند به ستون فقرات پروژه زنجیره تأمین قابل اتکا واشنگتن تبدیل شود.
دیدار با پکن
پایان این سفر با دیدار ترامپ و شیء جینپینگ، شاید مهمترین بخش برنامه باشد. چین با کنترل صادرات عناصر کمیاب، ابزار فشار قدرتمندی در اختیار دارد. تهدید ترامپ به اعمال تعرفههای سنگین، آشکارا تلاش برای تغییر این وضعیت است. با این حال، تجربه روابط اقتصادی چین–آمریکا نشان میدهد که چنین فشارهایی نه لزوماً به توافق منتهی میشود و نه الزاماً به کاهش محدودیتها. چین میتواند در پاسخ بر منابع دیگر نیز کنترل بیشتری اعمال کند و حتی همکاری کشورهای آسیایی با آمریکا را پیچیدهتر سازد. این بخش از سفر، بیش از آنکه اقتصادی باشد، آزمون بزرگی برای توان بازدارندگی دیپلماسی واشنگتن است.
بازآرایی ژئوپلیتیک مواد معدنی
تلاش آمریکا برای بازترسیم نقشه مواد معدنی، صرفاً رقابت دو قدرت بزرگ نیست، بلکه بازآرایی ژئوپلیتیکی جدیدی را رقم میزند که ذینفعان آن فراتر از آسیا هستند. اروپا که خود به شدت وابسته به واردات این منابع از چین است، در صورت موفقیت پروژه واشنگتن، میتواند گزینههای متنوعتری پیدا کند. در خاورمیانه کشورهایی با ذخایر خاص همچون نیکل یا فسفات، ممکن است در این زنجیره جدید جایگاه تازهای بیابند. اما در صورتی که این تلاش به شکست بیانجامد، احتمال تثبیت و حتی تشدید انحصار چین افزایش خواهد یافت. وضعیتی که میتواند بر قیمت جهانی و دسترسی به فناوریهای نو اثر مستقیم بگذارد.
سفر آسیایی ترامپ را باید بخشی از یک بازی بزرگ دانست بازیای که در آن مواد معدنی حیاتی، همان نقش نفت در دهههای گذشته را بازی میکنند. ایجاد مسیرهای جایگزین و شکستن انحصار پکن، هدفی بلندپروازانه است که نیازمند سرمایهگذاری گسترده و تعهد بلندمدت از سوی آمریکا و شرکایش خواهد بود.
با توجه به حساسیت این منابع در آینده صنایع جهانی، هر توافق یا شکست در این عرصه، پیامدهایی بهمراتب فراتر از یک سفر سیاسی خواهد داشت. آیا واشنگتن خواهد توانست از این فرصت برای شکلدادن به نظم جدید مواد معدنی استفاده کند، یا این سفر صرفاً به صفحهای در تاریخ جنگ تجاری تبدیل خواهد شد؟
ارسال نظر