پایگاه خبری تحلیلی ایراسین؛ پروژه انتقال آب از خلیج فارس به فلات مرکزی، که با مشارکت محوری گروه فولاد مبارکه به بهرهبرداری رسیده، نمونهای برجسته از همگرایی صنعت بزرگ و مدیریت بحرانهای زیستمحیطی در ایران است. این طرح با سرمایهگذاری چنددههزار میلیارد تومانی، خط لولهای به طول بیش از ۸۰۰ کیلومتر و همکاری ۴۲ پیمانکار، نمونهای کمنظیر از سرعت، مقیاس و اثربخشی در اجرای پروژههای زیرساختی کشور به شمار میرود. فراتر از ابعاد صنعتی، این طرح تصمیمی استراتژیک برای بازآفرینی بخش مهمی از امنیت آبی فلات مرکزی است؛ امنیتی که طی سالهای گذشته تحت فشار خشکسالی مزمن، افت سفرههای زیرزمینی و فرونشست زمین آسیب دیده است.
زمینه بحران و ضرورت مداخله
استان اصفهان و فلات مرکزی ایران در دو دهه گذشته با چالشهای پیچیده و مزمن آبی مواجه بودهاند. تغییرات اقلیمی و کاهش بارشها، افت آبدهی زایندهرود، برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی و فرونشستهای گسترده، نهتنها زیستبوم منطقه را با بحران روبهرو کرده، بلکه آینده صنعت، کشاورزی و زندگی اجتماعی را تهدید کرده است.
در چنین شرایطی، تکیه بر سدها و منابع محدود داخلی دیگر پاسخگو نبود. نیاز به یک منبع پایدار، مستقل و قابل اتکا که بتواند تولید و اشتغال صنایع بزرگ را حفظ کند و در عین حال فشار بر منابع طبیعی منطقه را کاهش دهد، به یک ضرورت راهبردی تبدیل شد. پروژه انتقال آب از خلیج فارس پاسخی به همین نیاز بود.
رکوردشکنی در اجرا و نقش محوری فولاد مبارکه
اجرای بخشهایی از این خط انتقال با طول بیش از ۸۰۰ کیلومتر، در مدتی انجام شد که در گزارشهای رسمی از آن بهعنوان یکی از سریعترین پروژههای انتقال آب کشور یاد شده است. مصرف حدود ۶۱۰ هزار تن فولاد درجه API X65، عبور از مسیرهای صعبالعبور، مدیریت همزمان چندین جبهه کاری و هماهنگی میان ۴۲ پیمانکار، این طرح را در زمره ابرپروژههای ملی قرار داده است.
اما آنچه اجرای سریع و منسجم این پروژه را ممکن ساخت، تنها تکنولوژی و پیمانکاران نبود، بلکه حضور یک سرمایهگذار بزرگ، یکپارچه و توسعهمحور بود: شرکت فولاد مبارکه.
در سالهایی که بحران آب در اصفهان به نقطه هشدار رسیده بود، فولاد مبارکه میتوانست نقشی منفعل داشته باشد؛ اما در عمل، عکس این اتفاق افتاد. شرکتی که معمولاً خود قربانی کمآبی محسوب میشود، بار مسئولیت بسیاری از متولیان امر را به دوش کشید و با سرمایهگذاری کلان در این پروژه، سهم تاریخی خود را در بازگرداندن بخشی از تعادل آبی منطقه ادا کرد.
فولاد مبارکه با بیشترین سهم سرمایهگذاری، بزرگترین مشارکتکننده صنعتی این طرح شد و نقشی فراتر از «تأمین مالی» ایفا کرد. این شرکت با رویکردی مسئولانه، بخشی از وظایف متولیان آب کشور را بر عهده گرفت تا از فروپاشی چرخه حیاتی تولید و اشتغال در منطقه جلوگیری کند. این اقدام، در کنار منافع صنعتی، نوعی «ادای دین» تاریخی به اصفهان و استانهای همجوار نیز به شمار میرود.
در ادبیات حکمرانی توسعه، چنین مشارکتهایی مصداق «مسئولیت اجتماعی عملیاتی» محسوب میشوند؛ تعهدی که نه در قالب فعالیتهای نمادین، بلکه در سطح سرمایهگذاریهای ساختاری و بلندمدت متجلی میشود. این رویکرد بیش از آنکه یک حرکت صنعتی صرف باشد، موضعی اخلاقی و مسئولانه است؛ نمونهای روشن از ایفای مسئولیت اجتماعی در مقیاس ملی.
اهمیت استراتژیک: از تأمین آب تا تابآوری اکولوژیک
پروژه انتقال آب دریا تنها یک اقدام زیرساختی نیست، بلکه حرکتی چندلایه است که اثرات آن در سطوح مختلف قابل مشاهده خواهد بود:
کاهش فشار بر زایندهرود و سفرههای زیرزمینی: با تأمین بخشی از نیاز صنایع از منابع دریایی، برداشت از رودخانه و چاهها کاهش مییابد و این امر میتواند روند فرونشست زمین و افت آبخوانها را کُند کند.
افزایش تابآوری صنعت و اقتصاد منطقه: تولید پایدار صنایع بزرگ، بهویژه فولاد مبارکه، از مهاجرت نیروی انسانی، تعطیلی واحدها و اختلال در زنجیره تأمین جلوگیری کرده و ثبات اقتصادی ایجاد میکند.
ایجاد فرصتهای توسعهای در جنوب کشور: ساخت تأسیسات نمکزدایی، ایستگاههای پمپاژ و زیرساختهای جانبی، موتور محرکی برای توسعه صنایع ساحلی، اشتغال محلی و ارتقای فناوری بوده است.
یکپارچهسازی توسعه صنعتی و زیستمحیطی: این پروژه نشان میدهد که میتوان میان توسعه اقتصادی و صیانت از محیطزیست تعادل برقرار کرد؛ تعادلی که بسیاری آن را غیرممکن میپنداشتند.
از فولاد سبز تا مدیریت پایدار آب
در دوره مدیریتی جدید گروه فولاد مبارکه، رویکرد پایدارسازی تولید و حرکت به سمت «فولاد سبز» با جدیت بیشتری دنبال میشود. در این چارچوب، پروژه انتقال آب بهعنوان بخشی از یک اکوسیستم جامع مدیریت منابع تعریف شده است. سه ستون اصلی این راهبرد عبارتند از:
- حرکت به سوی فولاد سبز: کاهش مصرف آب خام، بهینهسازی خطوط تولید و تطبیق با استانداردهای جهانی، فولاد مبارکه را در مسیر تولید پایدار قرار داده است.
- بازچرخانی و بازیابی پساب: سرمایهگذاری در تصفیهخانهها و بازچرخانی فاضلاب شهری و صنعتی، مصرف خالص آب شرکت را بهطور چشمگیری کاهش داده و به حفظ منابع طبیعی کمک کرده است.
- انتقال بخشی از فعالیتهای آببر به سواحل: این رویکرد که در اسناد توسعهای صنعت فولاد جهان نیز تأکید شده، درصدد است صنایع آببر را به منابع پایدار و گسترده آب نزدیک کند.
به این ترتیب، پروژه انتقال آب نه یک اقدام مقطعی، بلکه جزئی از یک مدل کلان حکمرانی صنعتی در مسیر پایداری است.
یک پروژه، چند مسئله و یک آینده نو
پروژه انتقال آب خلیج فارس به فلات مرکزی را میتوان یکی از معدود نمونههای «پروژههای نسل جدید زیرساختی» در ایران دانست؛ پروژههایی که در مسیر حل یک مسئله، به ترمیم چندین چالش دیگر نیز میپردازند.
این طرح:
- امنیت آبی صنایع را تقویت میکند،
- فشار بر منابع داخلی را کاهش میدهد،
- توسعه ساحلی را تحریک میکند،
- اثرات زیستمحیطی مثبت به همراه دارد،
- و الگویی نوین از مشارکت صنعت در حل چالشهای ملی ارائه میدهد.
در این میان، نقش شرکت فولاد مبارکه، نماد ظهور نسلی از شرکتهای بزرگ ایرانی است که مسئولیتپذیری، آیندهنگری و جسارت در سرمایهگذاری بلندمدت را در کنار منافع اقتصادی خود قرار دادهاند.
اگر حکمرانی آب اصلاح شود و سیاستهای پایداری با همین جدیت تداوم یابد، این پروژه میتواند ایران را به مرزهای تازهای از مدیریت منابع و توسعه صنعتی رهنمون کند و اصفهان و فلات مرکزی را از بحران به مسیر احیا بازگرداند.
این پروژه تنها یک دستاورد مهندسی نیست؛ آغازی است برای فصل جدیدی از مدیریت منابع آب در ایران.
*مدیرعامل و نایب رئیس هیأت مدیره شرکت نورد فولاد زرین شهرکرد
ارسال نظر