به گزارش ایراسین، دولت آمریکا ماه گذشته طولانیترین تعطیلی تاریخ خود را تجربه کرد؛ ۱.۴ میلیون کارمند دولتی یا خانهنشین شدند یا بدون حقوق به کار ادامه دادند. این رخداد، در ظاهر نتیجه جدال سیاسی دو حزب بود، اما در عمق، نشانه شکافی بسیار بزرگتر است: خروج کنترل بدهی دولتی آمریکا و بزرگترین بدهی عمومی در تاریخ بشر. سوال اصلی این است: این کوه بدهی چگونه ایجاد شد؟ چه سرنوشتی خواهد داشت؟ و مهمتر، این بحران چه معنا و چه پیامدی برای بازارهای جهانی و داراییهایی مانند طلا دارد.
بدهی آمریکا چقدر بزرگ است؟
تا پایان اکتبر، بدهی فدرال آمریکا به ۳۸ تریلیون دلار رسیده است؛ یعنی ۱.۳ برابر تولید ناخالص داخلی آمریکا و دو برابر GDP چین و بهره سالانه این بدهی ۸۸۱ میلیارد دلار میباشد. اما مسئله اصلی اندازه بدهی نیست، سرعت رشد آن است. طی ۱۵ سال اخیر، میانگین رشد سالانه بدهی آمریکا ۷.۲٪ بوده، در حالیکه رشد واقعی اقتصاد تنها حدود ۲٪ است. فاصلهای که از هر منظر شبیهسازی یک طرح پانزی دولتی است!

منشأ بدهی: امتیاز انحصاری دلار
نظم مالی پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا را در جایگاه صادرکننده پول جهان قرار داد. زنجیره تقسیم کار جهانی روشن بود:
آمریکا: مصرفکننده بزرگ
چین و آسیای شرقی: کارخانه جهان
خاورمیانه، روسیه، آمریکای لاتین: تأمینکنندگان انرژی و معدن
پرسش کلیدی: آمریکا چگونه توانست دههها فراتر از توان واقعی خود مصرف کند؟ پاسخ ساده است: با چاپ دلار. از آنجا که دلار ارز ذخیره جهانی و ابزار اصلی تجارت بینالملل است، آمریکا میتواند با ایجاد پول جدید از جهان کالا و انرژی بخرد و این تفاوت همان چیزی است که اقتصاددانان مالیات ضرب سکه (Seigniorage) مینامند و در مقابل، تولید صنعتی در آمریکا خارج شد و به بیان ساده: بدهی آمریکا محصول امتیاز ابرقدرتی دلار است.

از برتون وودز تا رها شدن دلار از قید طلا
پیش از ۱۹۷۲، دلار با طلا قابل تبدیل بود. کشورها میتوانستند دلارهای خود را به آمریکا بازگردانند و طلا تحویل بگیرند. اما جنگ ویتنام و هزینههای زیاد، موجب چاپ پول و پیشی گرفتن از ذخایر واقعی طلا شد، در واکنش کشورهای اروپایی بهویژه فرانسه شروع به مطالبه طلای خود کردند و در پاسخ، ریچارد نیکسون در ۱۹۷۲ پیوند دلار و طلا را قطع کرد. این تصمیم در عمل به معنای نکول آمریکا شد، پس از آن، چاپ پول بدون محدودیت ممکن شد. از بحران ۲۰۰۸ تا دوران کرونا، فدرالرزرو پشت سر هم برنامههای QE، QQE و حتی چاپ پول نامحدود اجرا کرد. که نتیجه شد:
تورم بالا
رشد شدید قیمت مسکن
اوجگیری بیسابقه بورس
انفجار دوباره بدهی دولتی
ارزش دلار در داخل و خارج کاهش یافت:
افزایش تورم = کاهش ارزش داخلی دلار
افزایش قیمت طلا = کاهش ارزش خارجی دلار
آمریکا چگونه میتواند این کوه بدهی را صاف کند؟
سه مسیر تئوریک وجود دارد، اما دو تای آن تقریباً بسته است:
گزینه اول: رشد اقتصادی، افزایش تولید و درآمد دولت، نسبت بدهی به GDP را پایین بیاورد. اما وقتی بدهی سالانه ۷٪ رشد میکند و اقتصاد ۲٪، این گزینه عملاً ناممکن است.
گزینه دوم: ریاضت مالی، کاهش هزینههای رفاهی و نظامی + افزایش شدید مالیاتها. برای جامعهای که به رفاه بالا عادت دارد این گزینه از منظر سیاسی و اجتماعی این گزینه نیز ناممکن است.
گزینه سوم (تنها گزینه واقعی): چاپ پول و تورم، با افزایش تدریجی تورم، ارزش واقعی بدهی کاهش مییابد. این مسیر به معنای «نوشیدن زهر برای رفع عطش» است، راهحلی که در کوتاهمدت کار میکند و در بلندمدت اعتماد به دلار را کاهش میدهد.
پیامدهای انفجار بدهی: از شکاف اجتماعی تا تهدید فروپاشی مالی، تولید صنعتی تضعیف شده، شکاف طبقاتی تشدید، سیاست دوقطبی و اعتماد جهانی به دلار کم شده است.
بازارها میدانند اگر اعتماد به دلار یا استقلال فدرالرزرو از بین برود، بحران بدهی آمریکا میتواند به سونامی مالی جهانی بدل شود.
در حال حاضر دو روند همزمان در جریان است:
۱- در آمریکا، مسیر واگرایی و کاهش جهانیسازی
۲- در جهان، کاهش وابستگی به دلار. بانکهای مرکزی ذخایر دلار را کاهش میدهند و ذخایر طلا را افزایش میدهند. سهم دلار در ذخایر جهانی هر سال کاهش داشته و در نتیجه طلا سه سال پیاپی رشد زیادی داشته است.


چرا طلا؟ و چرا حالا؟ چون طلا تنها دارایی است که بدهی هیچ دولتی نیست، ریسک نکول ندارد، ذخیره ارزش جهانی است و در برابر چاپ پول مصون است.
احسان چلونگر
دکترا اقتصاد کاربردی
ارسال نظر