به گزارش ایراسین، اعلام آلمان مبنی بر تعیین یک قیمت ثابت ۵۰ یورو بر مگاواتساعت برای صنایع انرژیبر، نقطه آغاز موجی از واکنشها و نگرانیها در سراسر اروپا بود؛ تصمیمی که دولت برلین با هدف جلوگیری از مهاجرت صنایع و افزایش رقابتپذیری در برابر آمریکا و چین اتخاذ کرده است و قرار است از اوایل ۲۰۲۶ اجرایی شود. با این حال، این سیاست حمایتی بیش از آنکه ثبات ایجاد کند، فرایند تصمیمگیری در اروپا را به سمت اختلاف نظرهای جدی سوق داده است.
در داخل آلمان، انجمن WVStahl اعلام کرد که صنعت فولاد به دلیل محدودیتهای کمک دولتی اروپا مشمول این طرح نمیشود؛ موضوعی که همین ابتدا شکاف میان صنایع را آشکار کرد. واکنشها از مرزهای آلمان نیز فراتر رفت. در ایتالیا، انجمنهای صنعتی این تصمیم را اقدامی مخرب برای رقابت دانسته و خواستار طرحهای مشابه از دولت خود شدند. آنتونیو گوتسی، رئیس Federacciai، پا را فراتر گذاشته و هشدار داد که اجازهدادن به کشورهای ثروتمند برای تثبیت قیمت انرژی، ساختار رقابتی اروپا را در معرض فروپاشی قرار میدهد. در جمهوری چک و اسلواکی نیز اتحادیه Ocelarska Unie تأکید کرد که پراکندگی سیاستهای انرژی میان کشورها، انسجام بازار واحد اروپا را از بین میبرد و توان رقابتی آنها را تضعیف میکند.
اروپا در چنین شرایطی خود را در میانه تنشی میبیند که میان «حمایت از تولید» و «حفظ عدالت رقابتی» در جریان است؛ تنشی که نهتنها سیاستگذاران، بلکه کل زنجیره ارزش صنایع انرژیبر را درگیر کرده است.
ایران؛ چالشی متفاوت، اما با نتیجهای مشابه
اگرچه بحران اروپا حاصل فشار قیمتهای بالای انرژی است، اما چالش صنعت ایران ریشه در کمبود عرضه و ناپایداری شبکه دارد؛ وضعیتی که عملاً هزینههای پنهان سنگینی را بر دوش تولید میگذارد، حتی اگر تعرفه رسمی برق یکی از پایینترین نرخها در منطقه باشد.
در ایران، شکاف میان هزینه واقعی تولید برق و قیمت فروش به صنایع چنان عمیق است که نه تنها باعث انباشت بدهی وزارت نیرو شده، بلکه انگیزه سرمایهگذاری در نیروگاهها را نیز به شدت کاهش داده است. نتیجه این فرایند، شبکهای فرسوده، کمظرفیت و در آستانه ناترازی دائمی است. برخلاف اروپا که بنگاهها با افزایش قیمت مواجهاند، صنایع ایرانی خطر بزرگتری را تحمل میکنند: قطع برق در میانه تولید.
تابستانهای اخیر نشانههای آشکاری از این بحران را بروز داد. گزارشهای رسمی نشان میدهد که قطعی یا محدودیت برق صنایع در بخشهایی چون فولاد، سیمان، پتروشیمی و آلومینیوم میلیاردها دلار خسارت مستقیم وارد کرده است. صنعت فولاد بهویژه اعلام کرده که هر ساعت محدودیت برق، هزاران تن از تولید زنجیره را از بین میبرد؛ موضوعی که مستقیماً بر صادرات اثر گذاشته و ظرفیت برنامهریزی بنگاهها را تضعیف کرده است.
پیامدهای ناپایداری انرژی بر رقابتپذیری
تفاوت میان بحران اروپا و ایران تنها در منشأ آنهاست، اما پیامد نهایی تقریباً مشابه است: اختلال در رقابتپذیری. صنایع اروپایی میترسند با افزایش بیرویه قیمت انرژی از رقبایی چون چین و آمریکا عقب بمانند؛ صنایع ایرانی اما با مسئلهای بنیادیتر مواجهاند: عدمدسترسی پایدار به انرژی.
در اروپا هیچ صنعتی با خاموشی اجباری مواجه نمیشود و حتی در دوران بحران ۲۰۲۲ نیز تنها فشار هزینه وجود داشت. اما در ایران، انرژی ارزان الزاماً به معنای مزیت رقابتی نیست؛ زیرا بیثباتی عرضه، عدمقطعیت تولید و اختلال در زنجیره تأمین، هزینههایی ایجاد میکند که از هر افزایش قیمتی سنگینتر است.
صنایع ایرانی در سالهای اخیر بارها اعلام کردهاند که حاضرند قیمت بالاتری برای برق بپردازند، اگر تضمین شود که برق آنها در دوران اوج مصرف قطع نخواهد شد. این همان نقطهای است که رویکرد انرژی در ایران را از «یارانهمحور» به «پایداریمحور» سوق میدهد.
نیاز فوری ایران به بازطراحی مدل تأمین انرژی
تجربه اروپا در زمینه تعیین قیمتهای ثابت و حمایت هدفمند از صنایع نشان میدهد که در شرایط بحران انرژی، دولتها ناچار به مداخلهاند؛ اما نوع مداخله تعیینکننده است. در اروپا، اختلاف اصلی بر سر این است که چنین مداخلاتی ممکن است عدالت رقابتی را نقض کند. در ایران اما مسئله بنیادیتر است: اینکه اساساً مدل موجود توان ادامه ندارد.
نبود قراردادهای بلندمدت تأمین برق میان صنایع و نیروگاهها، قیمتگذاری دستوری بدون پشتوانه اقتصادی و اتکا به محدودیتهای دورهای، ساختاری را ایجاد کرده که قابلیت پیشبینی را از صنعت گرفته است. بسیاری از واحدهای تولیدی برای برنامهریزی تولید، صادرات و تأمین مالی نیازمند اطمینان از تأمین انرژی هستند؛ اطمینانی که در مدل کنونی وجود ندارد.
در این شرایط، نگاه بسیاری از صنایع بزرگ کشور، مانند فولاد و آلومینیوم، به سمت ساخت نیروگاههای اختصاصی، سرمایهگذاری مشترک با وزارت نیرو، یا توسعه نیروگاههای تجدیدپذیر رفته است. اما نبود سازوکار مشخص خرید تضمینی و نبود بازار شفاف برق عملاً بخشی از این ظرفیت بالقوه را بلااستفاده نگه داشته است.
اهمیت یک تصمیم دیرهنگام اما حیاتی
اروپا امروز درگیر این مسئله است که تعیین یک قیمت حمایتی برای صنایع انرژیبر، مبادا نظم رقابتی این قاره را برهم بزند. ایران اما در نقطهای متفاوت ایستاده است؛ نقطهای که در آن، مسئله اصلی «بقا و استمرار تولید» است.
اگر شبکه برق کشور نتواند به پایداری لازم برسد و مدل قیمتگذاری همچنان فاصله خود را با واقعیتهای اقتصادی حفظ کند، شکاف میان عرضه و تقاضای انرژی هر سال بزرگتر خواهد شد و صنایع انرژیبر، که ستون فقرات اقتصاد غیرنفتی محسوب میشوند، با چالشهای جدیتری روبهرو خواهند شد.
اکنون زمان آن رسیده است که ایران نیز همچون اروپا، به مسئله انرژی صنایع با نگاهی راهبردی و بلندمدت بنگرد؛ نگاهی که امنیت انرژی را نه یک خدمت، بلکه یکی از ارکان اصلی توسعه صنعتی بداند. بدون این بازنگری، فاصله میان ظرفیت بالقوه صنعت و عملکرد واقعی آن هر سال بیشتر خواهد شد و فرصتهای رقابتی در بازارهای جهانی بهسرعت از دست خواهد رفت.
ارسال نظر