پایگاه خبری تحلیلی ایراسین؛ طی پنج سال اخیر، بازار جهانی لیتیوم دستخوش تحولی چشمگیر شده است. این فلز از یک کالای تخصصی و کممصرف به یک «فلز روزمره» با اهمیت راهبردی بدل شده است. در این دوره، جهان توانسته یک چرخه کامل «رونق–رکود» را تجربه کند؛ بسیاری از کشورها اثرات تمرکز جغرافیایی زنجیره تأمین را با پوست و گوشت لمس کردند؛ خودروسازان الکتریکی ماهیت واقعی «ریسک مواد اولیه» را دریافتند و دولتها و نهادهای مختلف تدوین استراتژیهای صنعتی حول فلزات باتری را در دستور کار قرار دادند. ورشکستگی نورثوُلت، توقف و نگهداری داراییهای تولیدی در استرالیا، تداوم سلطه زنجیرههای ارزش چین و رشد سریع منابع آبنمکی در آمریکای جنوبی، واقعیت جدید این صنعت را شکل دادهاند.
اکنون که جهش قیمتی چشمگیر سال ۲۰۲۲ و سقوط بههمان اندازه سریع سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ پشت سر گذاشته شده، سوال مهمتر این است: چه کسی در دهه آینده بر عرضه، فرآوری و فناوری لیتیوم مسلط خواهد شد و این موضوع چه پیامدهایی برای بازار جهانی مواد معدنی حیاتی خواهد داشت؟
سه نکته کاملاً روشن است:
۱) رشد تقاضا ساختاری است و بسته به سناریو، دو تا چهار برابر افزایش خواهد یافت.
۲) عرضه اگرچه روی کاغذ کافی بهنظر میرسد، اما در عمل محدود و شکننده خواهد بود.
۳) محور قدرت از «غلبه بر پایه منابع» به ترکیب پیچیدهای از هزینه، سیاست و توان صنعتی منتقل میشود.
این واقعیتها پیامدهای عمیق و نظاممندی برای هر کشور یا شرکت تازهوارد به بازار ایجاد میکند. پرسش تقاضا هرگز «آیا» نیست؛ موضوع «سرعت» است.
مطابق اغلب پیشبینیها (آژانس بینالمللی انرژی، فستمارکتس، بنچمارک مینرال، بلومبرگNEF، گلدمنساکس و مورگاناستنلی)، تقاضای جهانی لیتیوم در سال ۲۰۳۵ بین ۳.۵ تا ۴ میلیون تن LCE خواهد بود؛ یعنی سه تا چهار برابر سطح فعلی.
محرکهای تقاضا روشناند: خودروهای برقی همچنان نیروی اصلی رشد هستند و در کنار آن، رشد انفجاری و در عین حال بیسر و صدای ذخیرهسازی انرژی رخ داده است. توسعه زیرساختهای دیجیتال، مراکز داده و کاربردهای هوش مصنوعی نیاز شبکهها به ذخیرهسازی برق را افزایش داده است.
اگرچه فناوری شیمیایی باتریها در حال تغییر است، رشد سهم LFP، ورود باتریهای سدیمی به بخش کمهزینه و احتمال ورود باتریهای حالتجامد به خودروهای لوکس در دهه ۲۰۳۰ اما هیچیک لیتیوم را از معادله حذف نمیکنند؛ فقط مقدار و محل مصرف آن را تغییر میدهند. نیاز به حجمهای بزرگ، قابل اتکا و با قیمت مناسب پابرجاست.

عرضه: فراوان روی کاغذ، محدود در واقعیت
اگر تمام پروژههای آبنمک، سنگسخت، رسی، DLE و طرحهای استخراج از آبنمکهای نفتی را جمع بزنیم، ظرفیت اسمی جهان تا ۲۰۳۵ بیش از ۳.۵ میلیون تن LCE خواهد شد. اما واقعیت متفاوت است.
پروژههای لیتیوم معمولاً به سه دلیل شکست میخورند یا عقب میافتند:
۱. هزینهها: سقوط قیمت از ۷۰–۸۰ هزار دلار به ۱۰–۱۵ هزار دلار، نخستین قربانیان را از میان تولیدکنندگان پرهزینه انتخاب کرد. پروژههایی با CAPEX غیرواقعی و هزینههای عملیاتی سنگین، دچار فروپاشی شدند.
۲. مجوزها: انند مس و نیکل، مسیر اکتشاف تا تولید صنعتی در لیتیوم ممکن است یک دهه طول بکشد. زمان بزرگترین چالش است.
۳. ریسک فناوری و اجرا: استخراج مستقیم لیتیوم (DLE)، فرآوری خاک رس و فلوشیتهای ترکیبی امیدبخشاند اما «آماده بهرهبرداری» نیستند. انتقال از پایلوت به مقیاس تجاری بدون افت راندمان یا جهش هزینهها دشوار است.
بههمین دلیل، علیرغم ظاهر کافی بودن عرضه، بازار در هر سال تقویمی بسیار محدودتر عمل میکند و همین منطق پیشبینی قیمت بلندمدت ۱۵ تا ۲۰ هزار دلار را توجیه میکند.
ساختار منحنی هزینه
صنعت لیتیوم تحت حاکمیت یک عامل ساده اما بیرحم است: منحنی هزینه.
Tier-1: برندگان ساختاری (۵۰۰۰–۷۰۰۰ دلار/تن LCE)
بهترین آبنمکهای آمریکای جنوبی، کارآمدترین معادن سنگسخت و بخشی از پروژههای DLE. حتی در قیمتهای ۱۰–۱۲ هزار دلار سودآور هستند و میتوانند دورههای رکودی را بدون فشار طی کنند.
Tier-2: رقابتی اما چرخهای (۷۰۰۰–۱۰,۰۰۰ دلار/تن LCE)
پروژههای خوب سنگسخت و برخی پروژههای رس و DLE بالغ. در قیمتهای ۱۵–۲۰ هزار دلار جذاب و در قیمتهای پایینتر قابل مدیریت، مشروط به کنترل بدهی و عملکرد مناسب کارخانه.
Tier-3 و Tier-4: بازیگران حاشیهای (۱۰–۱۱ هزار دلار/تن LCE و بالاتر)
منابع لِپیدولیت پرهزینه، رسهای پیچیده، پروژههای دورافتاده و انرژیبر. این گروه فقط در اوجهای قیمتی فعال میشوند و اولین تعطیلشدگان در رکود هستند.
به همین دلیل، در سالهای کمبود یا اختلالات شدید، قیمتها بهسمت بخشهای پرهزینه منحنی حرکت میکنند و به ۲۵ هزار دلار یا بالاتر میرسند نه به دلیل کمبود منابع، بلکه به دلیل گران بودن پروژههای مورد نیاز.
برای تازهواردان، پرسش اصلی این است: میخواهید در کدام Tier قرار بگیرید؟
پاسخ روشن است: کشورها باید شرایط سرمایهگذاری را بهگونهای بسازند که پروژههای Tier-1 و Tier-2 توسعه یابند.

میاندست چین
چین اکنون دوسوم لیتیوم دنیا را پالایش میکند و بیش از ۷۰ درصد سلولهای باتری جهان را میسازد. دو غول چینی CATL و BYD بر بازار خودرو و باتری حکومت میکنند.
تا سال ۲۰۳۵ احتمالاً سهم پالایش مستقر در داخل چین کاهش مییابد اما ظرفیت تحت کنترل چین در جهان بسیار بزرگ میماند. در نهایت دولت چین همچنان زیانهای انتخابی در بخشهایی از زنجیره ارزش را برای اهداف راهبردی تحمل خواهد کرد.
این یعنی تازهواردان نه با یک تولیدکننده، بلکه با «پرتفوی هزینهای» چین رقابت میکنند. from Tier-1 تا Tier-4.
در رکودها، چین سریعتر از دیگران عمل میکند: تعطیلی ظرفیت، جابهجایی جریانها، حمایت بانکی و تنظیمگری متمرکز.
این دقیقاً دلیل اهمیت کشورهایی همچون اوکراین برای تقویت زنجیرههای غربی است.
از «دارنده منبع» تا «شریک راهبردی»
دهه آینده تحت عنوان «عصر جدید برق» تعریف خواهد شد و فلزاتی مانند لیتیوم، گرافیت، نیکل، مس و اورانیوم نقشهای اصلی خواهند داشت. در کنار آن، فلزات راهبردی همچون تیتانیوم، زیرکونیوم، هافنیوم، ژرمانیوم و گالیوم اهمیت مییابند. اوکراین با مزیت جغرافیایی و زیرساختی خود میتواند به بازیگر کلیدی تبدیل شود.
اما لیتیوم فقط یک داستان منابع نیست، داستان تبدیل زمینشناسی به قابلیت راهبردی است. کشورها یا صادرکننده خام باقی میمانند و اسیر نوسانات میشوند، یا شرایط، سرعت، حکمرانی و اتحادهای راهبردی را میسازند تا به شریک غیرقابل جایگزین تبدیل شوند.
ارسال نظر