پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، وضعیت ایران البته یک پدیده منحصر به خود نیست؛ بسیاری از کشورهای جهان نیز با معادن متروکه مواجهاند، اما تفاوت اصلی در نحوه مدیریت است. کشورهای توسعهیافته مانند کانادا، استرالیا و آلمان با قوانین سختگیرانه، شرکتهای معدنی را موظف میکنند پیش از پایان بهرهبرداری، بودجه و برنامهای مشخص برای بازسازی زمین ارائه دهند. در این کشورها، معادن متروکه نه تهدید بلکه بخشی از چرخه توسعه پایدار محسوب میشوند؛ زمینهای آسیبدیده تبدیل به پارکهای طبیعی، مراکز گردشگری یا سایتهای تولید انرژی تجدیدپذیر شده و حتی ارزش اقتصادی و اشتغال ایجاد میکنند. در ایران اما فقدان قوانین الزامآور، نبود مدیریت یکپارچه و ضعف سرمایهگذاری موجب شده است که معادن متروکه بیش از آنکه فرصت باشند، تهدیدی خاموش و همیشگی برای محیط زیست و اقتصاد محلی باقی بمانند.
چنین شکافی میان ایران و جهان بیش از آنکه ناشی از کمبود دانش فنی باشد، نتیجه محدودیتهای اقتصادی و مشکلات مدیریتی است. در کشورهای توسعهیافته، بازسازی معادن به یک صنعت مستقل تبدیل شده و با جریان سرمایههای کلان دنبال میشود، در حالی که اقتصاد ایران درگیر رکود و محدودیت منابع مالی است. این واقعیت، ضرورت بهرهگیری از رویکردهای بومی و کمهزینه را پررنگ میکند. حتی اقداماتی ساده مانند بازکاشت گیاهان مقاوم، تثبیت خاک و مدیریت خرد منابع آب میتواند بخشی از زمینهای تخریبشده را احیا کند و از پیشرفت بحران زیستمحیطی جلوگیری کند.
معادن متروکه نه تنها تهدید زیستمحیطی، بلکه فرصت اقتصادی نیز هستند. در شرایطی که کشور با بحران بیکاری و رکود اقتصادی مواجه است، تبدیل این معادن به کاربریهای جایگزین—از گردشگری طبیعی و اکوتوریسم گرفته تا زمینهای کشاورزی سازگار و سایتهای تولید انرژی خورشیدی و بادی—میتواند چرخهای تازه از اشتغال و تولید ایجاد کند. این همان رویکردی است که در کشورهای پیشرو دنبال شده و نشان میدهد نگاه به معدن پس از پایان بهرهبرداری، تنها نگاه به یک گودال خالی نیست، بلکه نگاهی است به ظرفیتهای نو برای توسعه و بازآفرینی.
ابعاد اجتماعی این بحران نیز نباید نادیده گرفته شود. رها شدن معادن به معنای از دست رفتن فرصتهای شغلی، کاهش درآمد خانوارها و مهاجرت نیروهای کار است. نمونههایی در استان یزد و چهارمحال و بختیاری نشان میدهد که هزاران هکتار از زمینها و مراتع به دلیل فعالیتهای معدنی تخریب شدهاند و بدون برنامه احیا، این خسارتها جبرانناپذیر خواهند بود. در چنین شرایطی، تنها مدیریت خرد و مشارکت فعال جوامع محلی میتواند بخشی از این ظرفیتها را به جریان اقتصادی بازگرداند و از بروز فجایع زیستمحیطی و اجتماعی جلوگیری کند.
یکی دیگر از چالشهای مهم ایران، واگذاری شتابزده معادن متروکه در قالب مزایدههای گسترده است. کارشناسان محیط زیست هشدار میدهند که آزادسازی همزمان هزاران معدن بدون ارزیابی علمی و برنامهریزی دقیق، شوک زیستمحیطی جبرانناپذیری به اکوسیستم کشور وارد خواهد کرد. در بسیاری از کشورهای جهان، چنین روندی بهطور کامل کنترل میشود؛ سرمایهگذاران ملزم به ارائه طرحهای احیا، تضمین بودجه بازسازی و رعایت استانداردهای محیط زیستی هستند. این تفاوت نشان میدهد که ایران برای تبدیل معادن متروکه به فرصتی پایدار، نیازمند اصلاح قوانین، ایجاد صندوقهای احیا و نظارت مؤثر است.
در عین حال، محدودیتهای اقتصادی نباید مانع ابتکار عمل شود. حتی با منابع مالی محدود، میتوان با استفاده از ظرفیت جوامع محلی، فناوریهای کمهزینه بومی و تعریف پروژههای کوچک و هدفمند، روند احیا را آغاز کرد. نگاه به معادن متروکه به عنوان منابعی برای توسعه پایدار، نه تنها محیط زیست را حفظ میکند، بلکه ارزش اقتصادی جدید و اشتغال پایدار ایجاد خواهد کرد. تجربه جهانی نشان میدهد که این نوع سرمایهگذاری بلندمدت، هرچند زمانبر، بازدهی اقتصادی و زیستمحیطی قابل توجهی دارد.
معادن متروکه در ایران بیش از آنکه پایان یک چرخه باشند، آغاز آزمونی بزرگ هستند؛ آزمونی که نشان خواهد داد آیا کشور توانایی دارد میان توسعه اقتصادی و حفاظت از محیط زیست توازن برقرار کند یا این میراث خاموش زمین، تهدیدی دائمی برای نسلهای آینده باقی خواهد ماند. جهان ثابت کرده است که با مدیریت علمی، سیاستگذاری پایدار و نگاه بلندمدت، میتوان از دل زمینهای آسیبدیده، آیندهای سبز و فرصتآفرین ساخت. ایران نیز اگرچه با محدودیتهای اقتصادی و مدیریتی دست به گریبان است، اما با اصلاح قوانین، مشارکت جوامع محلی و استفاده از ظرفیتهای بومی، میتواند این تهدید خاموش را به فرصتی واقعی برای توسعه پایدار تبدیل کند و نشان دهد که حتی در شرایط سخت، توسعه و حفاظت از طبیعت میتوانند همزمان تحقق یابند.
ارسال نظر