پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، بحران برق در ایران در سالهای اخیر به یکی از چالشهای جدی اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده است. محدودیت تولید نیروگاهها، مشکلات تأمین سوخت و افزایش مصرف بدون هماهنگی، شبکه برق کشور را به مرز تحمل رسانده است. تجربه نشان داده که سیاستهای سنتی کنترل مصرف و خاموشیهای برنامهریزیشده، بدون همراهی صنایع و تغییر رفتار مشترکین مسکونی، به تنهایی قادر به حل مشکل نیستند. در این میان، دیماند ساید منیجمنت (Demand Side Management) یا مدیریت سمت تقاضا، بهعنوان یک راهبرد جهانی برای کاهش فشار بر شبکه در ساعات اوج مصرف، هنوز در ایران به شکل مؤثر اجرا نشده است. این سیاست، بر اساس تغییر رفتار مصرفکننده و کاهش مصرف در ساعات پیک طراحی شده، اما محدودیتهای عملیاتی و انگیزشی باعث شده تحقق آن به کندی پیش برود.
سیاستهای سخت کنترل انرژی
در حوزه مشترکین مسکونی، واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی مانع از مشارکت جدی در کاهش مصرف میشوند. نمیتوان از مردم انتظار داشت که در اوج گرما از کولر استفاده نکنند یا در تاریکی شب مصرف روشنایی را کاهش دهند. تجربههای گذشته نشان داده که تنها راهکار واقعی، اعمال سیاستهای سخت و خاموشیهای برنامهریزیشده است. حتی تعرفههای تشویقی، در صورتی که مبلغ آنها انگیزه کافی برای تغییر رفتار ایجاد نکند، اثر ملموسی روی مصرفکننده خرد نخواهد داشت. بنابراین، بخش قابل توجهی از بار شبکه برق کشور همچنان تحت تأثیر مصرف مسکونی خواهد بود و مدیریت فشار شبکه بدون اعمال اقدامات سختگیرانه دشوار است. اما وضعیت صنایع متفاوت است و فرصتهای بیشتری برای مدیریت مصرف وجود دارد. صنایع بزرگ مانند فولاد و سیمان، به دلیل فعالیتهای سه شیفت و تولید پیوسته، توانایی کمتری برای تغییر زمانبندی تولید دارند، اما صنایع تک یا دو شیفت میتوانند مصرف خود را از ساعات اوج به ساعات کمباری منتقل کنند. این اقدام که به آن Load Shifting یا «تپه و دره» گفته میشود، میتواند فشار روی شبکه را کاهش دهد و به کاهش هزینههای انرژی و سوخت کمک کند. برای مثال، در صنعت سیمان، فرآیند تولید شامل بخش سنگشکن، آسیاب و کوره است. این امکان وجود دارد که سنگشکن و آسیاب در ساعات کمباری فعال باشند و بخش کوره در ساعات دیگری فعالیت کند. چنین مدیریت زمانبندیای، بدون توقف کامل تولید، مصرف برق را در زمان اوج کاهش میدهد و ضمن حفظ تولید، فشار روی شبکه را کاهش میدهد. اجرای این سیاست نیازمند قراردادهای دوطرفه بین وزارت نیرو و صنایع است. در صورت عدم همکاری صنایع، راهکار جایگزین، اعمال خاموشیهای تحمیلی خواهد بود، که پیامدهای اقتصادی و اجتماعی جدی به دنبال دارد. توقف تولید ناشی از قطعی برق هزینههای قابل توجهی به صنایع تحمیل میکند. افزایش شدید قیمت سیمان نمونه بارزی از اثرات خاموشیها بر اقتصاد کشور است؛ قیمت هر مترمکعب بتن از حدود ۱,۳۰۰ هزار تومان در ابتدای سال به ۴,۸۰۰ هزار تومان رسیده است، و این افزایش قیمت بر بازار مسکن و هزینه ساختوساز اثرگذار خواهد بود. برخی صنایع، مانند کارخانههای سیمان و فولاد، برای جبران توقف تولید ناشی از قطعی برق، اقدام به احداث نیروگاه اختصاصی کردهاند، اما حتی این راهکار نیز با محدودیتهایی مانند تأمین سوخت مواجه است.
مشوقی برای مشترکین عمده صنعتی
یکی دیگر از رویکردهای کوتاهمدت، تمرکز بر مشترکین عمده صنعتی است. با ارائه قراردادهای تشویقی برای تغییر شیفت تولید یا استفاده از ساعات کمباری، میتوان بخشی از کسری تولید برق را جبران کرد. این سیاست نیازمند حمایت دولت در قالب کاهش بار مالیاتی و بیمهای ناشی از تغییر شیفت، تأمین سوخت و پرداخت حقالزحمه اضافی برای تولید در ساعات غیرپیک است. بدون این حمایتها، صنایع انگیزه کافی برای مشارکت در مدیریت مصرف نخواهند داشت و شبکه برق همچنان تحت فشار باقی میماند. در حوزه مشترکین خرد، انرژیهای تجدیدپذیر، به ویژه انرژی خورشیدی، نقش مؤثری ایفا میکنند. نصب پنلهای خورشیدی روی پشتبام منازل و اتصال آنها به شبکه میتواند تا حدی فشار شبکه را در ساعات پیک کاهش دهد. حتی در مواردی که مشترکین اقدام به نصب پنل کردهاند، عدم امکان اتصال به شبکه مانع بهرهبرداری کامل از ظرفیت موجود شده است. با این حال، در کوتاهمدت، استفاده از انرژی خورشیدی در مشترکین مسکونی میتواند بهعنوان یک راهکار مکمل برای کاهش فشار شبکه و کاهش خاموشیهای تحمیلی عمل کند.
درسهای جهانی انرژی
تجربه جهانی نشان میدهد که ترکیب سیاستهای کوتاهمدت و میانمدت میتواند اثرگذاری قابل توجهی داشته باشد. در کوتاهمدت، تغییر زمانبندی تولید صنایع، اعمال تعرفههای تشویقی و بهرهبرداری از انرژیهای تجدیدپذیر میتواند کسری تولید برق را کاهش دهد. در میانمدت، توسعه نیروگاههای اختصاصی و انرژیهای تجدیدپذیر، اصلاح الگوی مصرف مشترکین خرد و عمده، و ارتقای زیرساختهای شبکه برق، میتواند شبکه را پایدارتر سازد و فشار بر تولید و تأمین سوخت را کاهش دهد. بدون تغییر رفتار مصرفکننده مسکونی و بدون همکاری صنایع در مدیریت پیک بار، فشار شبکه همچنان باعث خاموشیهای تحمیلی خواهد شد و پیامدهای اقتصادی و اجتماعی آن به مرور خود را نشان خواهد داد. سیاستهای مدیریتی هدفمند و تشویقی میتوانند بخشی از کسری تولید و کمبود انرژی را جبران کنند و امکان استفاده حداکثری از ظرفیتهای موجود و انرژیهای تجدیدپذیر را فراهم سازند. این مسیر نه تنها کاهش خاموشیها را ممکن میکند، بلکه به بهبود کارایی شبکه و کاهش زیان اقتصادی صنایع نیز کمک خواهد کرد.
ارسال نظر