پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، تاریخ صنعت را که ورق میزنیم، اغلب با بنگاههایی روبرو میشویم که در پیلهای از محتاط بودن و اجتناب از ریسک گرفتار شدهاند. آنها سالها بر مداری ثابت میچرخند: تولید محصول، حفظ سهم بازار و ارائه حدی از آسایش و اطمینان به سهامداران. این همان مسیری است که در نقشههای استراتژیک کلاسیک، مسیر امن یا مسیر موجود نامیده میشود؛ مسیری که شاید بقا را تضمین کند، اما پیشرانی را نه و مهمتر اینکه این تصاویر با گذر زمان، در ذهن جامعه رنگ باخته و حیات بنگاه را نیز با چالش مواجه میکند. این آفت در صنعت ایران به وضوح قابل مشاهده است، بنگاههایی که با تمام توان به تولید مشغولند و در فروش محصولات و تأمین نیاز کشور موفقاند اما بدون توجه به دغدغههای پایداری و محیط زیست، ایفای مسئولیت اجتماعی را در پرداختهای خیریه و اطلاع رسانی گسترده آن دنبال میکنند.
اما امروز شاهد یک انحراف معیار شکوهمند در فلات مرکزی ایران هستیم و شیفت پارادایمی جدی در صنعت کشور و مساله پایداری در حال رخ دادن است. فولاد مبارکه، این غول آهنی که سالها نماد شفافیت و اعتماد در بازار سنتی بود، ناگهان فرمان را چرخانده و به سمت مسیری جدید، دشوار اما حیاتبخش تغییر جهت داده است: مسیر توسعه پایدار.
بیداری در برابر «محدودیت منابع»
نقطه شروع این دگردیسی کجاست؟ دقیقاً در لحظهای که استراتژیستهای این شرکت، مفهوم انتزاعی توجه به محدودیت منابع را نه به عنوان یک شعار لوکس در کاتالوگهای برند، بلکه به عنوان یک تهدید وجودی و یک فرصت استراتژیک درک کردند. بحران آب، زنگ خطری بود که میتوانست به خاموش شدن کورهها بی انجامد. پاسخ اما، ماندن در منطقه امن آسایش و اطمینان نبود؛ به سرعت مطالعات ابرپروژه انتقال آب دریا به اصفهان آغاز شد. ابرپروژه ای که منطق بومیگرایی را از یک احساس ملیگرایانه صرف، به یک «قدرت تکنولوژیک بلامنازع» ارتقا داد. بیایید به زبان اعداد – که زبان مشترک ما و واقعیت است – نگاه کنیم تا ابعاد این تغییر پارادایم را درک کنیم:
زمانی که از ۶۰۰,۰۰۰ تن ورق فولادی صحبت میکنیم که تمامی مراحل تولید آن از معدن تا محصول نهایی در این شرکت طی شده و در شرکتهای فرعی به ۶۸,۰۰۰ شاخه لوله تبدیل شده، ما دیگر با یک کارخانه معمولی طرف نیستیم. ما با سازمانی روبرو هستیم که معادل ۸۳ برج ایفل فولاد را به خط کرده تا ۸۰۰ کیلومتر راه را (برابر با مسافت رفت و برگشت اصفهان-همدان) طی کند. این یعنی بومیگرایی در خدمت بقای ملی»؛ این یعنی فولاد مبارکه منتظر نماند تا جبر طبیعت یا محدودیتهای دولت برایش تصمیم بگیرد؛ بلکه خود تصمیم گرفت جغرافیا را بازتعریف کند.
از کسبوکار تا خلق ارزش مشترک
در گذشته، شاید هدف نهایی، عرضه کالای باکیفیت و قیمت مناسب بود. اما پروژه انتقال آب، پرده از افق جدیدی در استراتژی برند برداشت: محصول اختصاصی برای نجات محیط زیست. تولید ورقهای مقاوم در برابر آب شور و ترش (API) در داخل کشور، نشان داد که این برند دیگر فقط به دنبال پر کردن انبارها نیست؛ بلکه به دنبال حل پیچیدهترین مسائل زیرساختی کشور است.
اینجاست که مفهوم مسئولیت محیطزیستی از حاشیه به متن میآید. فولاد مبارکه با حذفِ برداشت آب از زایندهرود و جایگزینی آن با آب دریا، تعریف جدیدی از تجارت منصفانه ارائه کرد. تجارتی که در آن، سود صنعتگر به قیمت تضعیف محیط زیست و ضرر سایر ذی نفعان زاینده رود تمام نمیشود. این یعنی حرکت واقعی به سمت آرمانِ کسب و کار بدون آسیب. جایی که صنعت، دیگر دشمن اکوسیستم نیست، بلکه شریک استراتژیک آن است. به موازات آن، سرمایه گذاریهای گسترده فولاد مبارکه در شرق اصفهان که بیشترین آسیب را از خشکی زاینده رود متحمل شده، آغاز میشود، سرمایه گذاریهایی که این بار نه با هدف کار خیر، بلکه با هدف توانمندسازی جامعه برای خلق درآمد پایدار انجام میپذیرد.

اخیراً سعید زرندی درباره محورهای سهگانه مسئولیت اجتماعی گروه فولاد مبارکه توضیح داد: «در حوزه سلامت، فولاد مبارکه به عنوان صنعتی مسئولیتپذیر میتواند پشتیبان ارتقای سلامت کشور باشد و اقدامات آن نشاندهنده نگاه راهبردی و متعهدانه مجموعه به این حوزه است. محور محرومیتزدایی با هدف کمک به مناطق کمتر برخوردار و ارتقای شرایط زندگی مردم طراحی شده و در شرق استان پروژههای ارزشمندی با رویکرد علمی و نوین اجرا شدهاند که باید استمرار داشته باشند. محور فرهنگ و دین نیز بر انس با قرآن و ارتقای فعالیتهای فرهنگی و دینی تمرکز دارد و هدف آن ترویج فرهنگ غنی دینی و اخلاقی در جامعه است».
مهندسیِ امید برای یک «جامعه سالم»
اگر از بالا به نقشه استراتژی فولاد مبارکه نگاه کنیم، میبینیم که خطوطِ استراتژی در حال همگرایی هستند. آن حجم عظیم خاکبرداری (۱۱۵ میلیون مترمکعب - معادل بیش از دو برابر طول مرز آبی خلیج فارس با کشور) تنها برای لولهگذاری نبود؛ برای بنا کردن زیربنای یک «جامعه سالم» بود و این گروه اهداف اجتماعی خود در کنار تولید را به این شرح دنبال میکند؛ پایداری زیستمحیطی از طریق احداث تصفیهخانههای صنعتی، بازچرخانی آب، کنترل آلایندهها و توسعه فناوریهای کمکربن؛ توانمندسازی جامعه محلی با آموزش مهارتهای فنی، حمایت از مشاغل کوچک و کارآفرینی زنان در مناطق پیرامونی؛ توسعه سلامت و رفاه نیروی انسانی از طریق ارتقای ایمنی محیط کار و بهبود زیرساختهای بهداشتی؛ و حمایت از فرهنگ و ورزش در سطح محلی و ملی.
تولد یک «پیشران»
آنچه در اصفهان رخ داد، پایان عصرِ صنعتِ محتاط و آغاز عصرِ صنعتِ مسئول بود. فولاد مبارکه ثابت کرد که میتوان از دایره امنِ اجتناب از ریسک خارج شد و با پذیرشِ چالشهای بزرگ، به سرزندگی و توازن رسید. این لولههای پر از آب که اکنون در دل خاک آرمیدهاند، شریانهای حیاتی هستند که خونِ تازه «امید» را به کالبد فلات مرکزی تزریق میکنند. این پروژه پیامی روشن به بازار و رقبا مخابره میکند: برای خلق آیندهای بهتر، باید جسارتِ تغییر مسیر را داشت؛ حتی اگر لازم باشد دریا را به کویر بیاوریم. فولاد مبارکه با سرمایهگذاری سنگین در این پروژه (بدون اتکا به بودجه دولتی)، برند خود را بازآفرینی کرد. آنها نشان دادند که برای رسیدن به «سلامت اخلاقی» و ایفای واقعی «مسئولیت اجتماعی»، باید هزینههای سنگین را به جان خرید تا در بلندمدت، «ارزشی قابل توجیه» خلق شود.
ارسال نظر