بازار پوشاک ورزشی در ایران

در منیریه، قلب تپنده بازار ورزشی تهران، می‌توان پیراهن جدید منچسترسیتی و کفش رونالدو را خرید؛ فقط یک چیز کم است: برند واقعی. هیچ‌کدام نایکی یا آدیداس نیستند، چون تحریم‌ها درِ برندهای جهانی را به روی ایران بسته‌اند. در عوض، کارگاه‌های کوچک و خیاطان محلی از دل محدودیت‌ها امپراتوری‌ای ساخته‌اند که نه رسمی است و نه متوقف‌شدنی؛ بازاری خاکستری که در آن کپی، به اقتصاد بدل شده است.

به گزارش خبرنگار ایراسین، در ایران، بازار پوشاک و تجهیزات ورزشی به شکلی عجیب میان سه نیرو دست‌به‌دست می‌شود: میل به برند، واقعیت تحریم و خلاقیت بازار زیرزمینی.

ترکیب این سه عامل باعث شده امروز، اگر به خیابان منیریه در تهران سری بزنی، بتوانی تقریباً هر لباس ورزشی‌ای را که در اروپا یا آمریکا عرضه می‌شود، پیدا کنی؛ از جدیدترین پیراهن منچسترسیتی تا کفش‌های مخصوص کریستیانو رونالدو. اما هیچ‌کدام از این محصولات، نه نایکی‌اند، نه آدیداس و نه حتی کپی رسمی از آنها. در واقع همه‌چیز، یا تولید داخل است با لوگوی قرضی، یا کالای وارداتی غیررسمی که از مسیرهای خاکستری وارد کشور شده است.

تحریم‌هایی که درِ برندها را بست

ریشه این وضعیت را باید در همان نقطه‌ای جست‌وجو کرد که اقتصاد ایران از تجارت جهانی جدا شد: تحریم‌ها. از اوایل دهه‌ی ۱۳۹۰، برندهای بین‌المللی یکی‌یکی از بازار ایران خارج شدند. نایکی، آدیداس، پوما و دیگر نام‌های بزرگ، به‌دلیل فشارهای سیاسی و محدودیت‌های مالی، حضور رسمی خود را متوقف کردند. حتی در مواردی که همکاری‌شان صرفاً تبلیغاتی بود، مثل تأمین لباس تیم ملی فوتبال ایران، ناچار به قطع رابطه شدند. در جام جهانی ۲۰۱۸، نایکی رسماً اعلام کرد نمی‌تواند به بازیکنان ایرانی کفش یا لباس بدهد، چون طبق قوانین آمریکا، این همکاری نقض تحریم‌ها محسوب می‌شود. این ماجرا نه‌فقط تیم ملی، بلکه تمام صنعت پوشاک ورزشی ایران را در برابر پرسشی اساسی قرار داد: وقتی برندها نیستند، چه کسی قرار است لباس ورزشکاران ایرانی را بدوزد؟

تولد بازار داخلی با لباس‌های برند قرضی

پاسخ، از دل بازار و کارگاه‌های کوچک آمد. همان زمان که برندهای بزرگ درهای خود را بستند، تولیدکنندگان ایرانی و حتی خیاطان مستقل، با استفاده از طرح‌های آماده، الگوها و لوگوهای برندهای جهانی، شروع به تولید داخلی کردند. کارگاه‌هایی در جنوب تهران، مشهد، تبریز و اصفهان لباس‌هایی می‌دوختند که از نظر ظاهری تفاوت چندانی با مدل اصلی نداشتند. این محصولات ابتدا صرفاً به‌صورت غیررسمی و محلی عرضه می‌شدند، اما به‌مرور شبکه‌ای از تولید و توزیع شکل گرفت که امروز بخش عمده‌ی بازار پوشاک ورزشی کشور را در اختیار دارد.

بازار خاکستری پوشاک ورزشی

کپی‌رایت در برزخ تحریم

در غیاب نظارت برندها، مسئله‌ی کپی‌رایت عملاً بی‌معنا شده است. چون نایک یا آدیداس در ایران نمایندگی ندارند، نمی‌توانند شکایتی درباره استفاده از لوگو یا طرح‌شان مطرح کنند. از سوی دیگر، دولت نیز برخوردی جدی با این پدیده ندارد، چون این تولیدات به‌هرحال داخلی محسوب می‌شوند و در شرایط تحریم، نوعی اشتغال و گردش مالی ایجاد می‌کنند. نتیجه، شکل‌گیری چیزی است که می‌توان آن را «بازار خاکستری مشروع‌شده» نامید؛ بازاری که از نظر حقوقی شفاف نیست، اما از نظر اجتماعی و اقتصادی، پذیرفته شده است.

برندهای ایرانی در جست‌وجوی هویت

در چنین فضایی، برندهای ایرانی تلاش کردند نقش جایگزین را بازی کنند. نام‌هایی مثل مجید، مروژ، تاپ اسپرت و … سعی کردند خلأ برندهای بین‌المللی را پر کنند. مجید که سابقه‌ی طولانی‌تری دارد، سال‌ها لباس تیم ملی و برخی باشگاه‌ها را تولید کرد. این برندها در ابتدا طرح‌هایشان را از روی مدل‌های خارجی کپی می‌کردند، اما کم‌کم به سمت طراحی‌های اختصاصی رفتند. بااین‌حال، مشکل اصلی آنها اعتماد مصرف‌کننده است. برای بسیاری از ورزشکاران و مردم، پوشیدن لباس با آرم نایکی یا آدیداس نه صرفاً به‌خاطر کیفیت، بلکه به‌عنوان نمادی از «پیشرفت و اصالت» تلقی می‌شود. در نتیجه، حتی اگر لباس مجید یا مروژ کیفیت خوبی داشته باشد، همچنان در ذهن مشتری ایرانی، یک «جایگزین دوم» است.

منیریه؛ موزه زنده اقتصاد غیررسمی

در خیابان منیریه که مرکز غیررسمی فروش لوازم ورزشی ایران است، این ترجیح فرهنگی به‌وضوح دیده می‌شود. مغازه‌دارها می‌گویند بیشتر مشتری‌ها دنبال لباس‌هایی هستند که آرم برند خارجی داشته باشند، حتی اگر بدانند کپی است. در واقع، آرم نایکی روی لباس تولید داخل، خودش تبدیل به نوعی نماد فرهنگی شده؛ نشانه‌ای از تعلق به دنیایی که ایران از آن جدا مانده است. در این بازار، فروشنده‌ها اصطلاحاتی مثل «کپی A+» یا «ورژن تایلندی» به کار می‌برند تا محصول خود را موجه‌تر جلوه دهند. برخی حتی ادعا می‌کنند لباس‌ها از ترکیه یا چین وارد شده، در حالی که در بسیاری از موارد، همان‌جا در تهران دوخته و چاپ شده‌اند.

بازار خاکستری پوشاک ورزشی

صنعت زیرزمینی میلیاردی

در سطح کلان‌تر، این وضعیت به معنای شکل‌گیری یک صنعت زیرزمینی است که هم سودآور است و هم غیرقابل ردیابی. بخش زیادی از مواد اولیه از چین و ترکیه وارد می‌شود، چاپ و دوخت در کارگاه‌های کوچک انجام می‌گیرد و پخش از طریق بازارهای شهری و شبکه‌های اجتماعی صورت می‌گیرد. آمار دقیقی از گردش مالی این صنعت وجود ندارد، اما تخمین‌ها نشان می‌دهد که میلیاردها تومان پول سالانه در این چرخه جابه‌جا می‌شود، بی آن‌که در حساب‌های رسمی یا مالیات ثبت شود.

رقابت سخت برندهای بومی با سایه نایکی

حضور پررنگ برندهای تقلبی باعث شده برندهای واقعی داخلی نتوانند هویت خود را تثبیت کنند. وقتی در بازار، پیراهنی با لوگوی نایکی در کنار محصول بی‌نشان داخلی فروخته می‌شود، مشتری ترجیح می‌دهد همان «نایکی تقلبی» را بخرد. نتیجه آن است که تلاش برای برندسازی بومی بسیار دشوار شده. تنها راه برای رقابت، پایین آوردن قیمت است، که در نهایت به افت کیفیت و سودآوری منجر می‌شود.

جرقه‌هایی از خلاقیت در دل محدودیت

با این حال، همه چیز منفی نیست. تحریم و نبود برندهای خارجی، ناخواسته فرصتی برای برخی تولیدکنندگان ایجاد کرده تا تجربه‌ی طراحی، تولید و توزیع را از صفر بیاموزند. در سال‌های اخیر، نمونه‌هایی از همکاری میان طراحان جوان و تولیدکنندگان دیده می‌شود که تلاش دارند هویت ایرانی را وارد لباس‌های ورزشی کنند. لباس‌هایی با طرح‌های الهام‌گرفته از فرش ایرانی یا رنگ‌های ملی، نمونه‌هایی از این رویکردند. اگرچه هنوز این تلاش‌ها در مقیاس محدودند، اما نشانه‌هایی از رشد یک صنعت مستقل بومی را نشان می‌دهند.

بازار خاکستری پوشاک ورزشی

آینده مبهم بازار؛ میان اصالت و تقلید

در نهایت، آینده این بازار به دو عامل بستگی دارد: یکی وضعیت تحریم‌ها، و دیگری رفتار مصرف‌کننده. اگر تحریم‌ها ادامه پیدا کند، احتمالاً بازار به همین شکل خاکستری باقی خواهد ماند و برندهای داخلی نیز برای بقا، میان اصالت و تقلید در نوسان خواهند بود. اما اگر روزی درهای تجارت باز شود و برندهای بین‌المللی دوباره وارد ایران شوند، این بازار در معرض تحولی بزرگ قرار می‌گیرد. در آن صورت، تنها آن دسته از تولیدکنندگان داخلی که توانسته‌اند هویت و کیفیت خود را بسازند، شانس بقا خواهند داشت؛ دیگران زیر فشار رقابت جهانی از بین می‌روند.

آینه‌ای از اقتصاد تحریم‌زده

آنچه امروز در ایران می‌بینیم، صرفاً یک بازار پوشاک نیست، بلکه آینه‌ای از اقتصاد تحریم‌زده و فرهنگ مصرف جامعه است. بازار منیریه نه فقط محل خرید لباس ورزشی، بلکه نوعی موزه زنده از مناسبات اقتصاد غیررسمی است؛ جایی که می‌توان دید چگونه مردم و تولیدکنندگان، در غیاب ارتباط جهانی، راه خود را برای ادامه بازی پیدا کرده‌اند. از دل همین بازار خاکستری، شاید روزی برندهایی برخیزند که دیگر نیازی به تقلید نایکی و آدیداس نداشته باشند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =