به گزارش خبرنگار ایراسین، «تو هیچوقت تنها قدم نخواهی زد»، این احتمالاً آشناترین و پرتکرارترین پیامی است که دیگو ژوتا فقید دریافت کرده…
اگر کمی در این مورد تأمل کنیم، درست است، ژوتا هیچوقت تنها قدم نخواهد زد، این عزیزانش هستند که در فقدان او تنها خواهند ماند. همسرش و فرزندانش حالا باید تنها قدم زدن را تمرین کنند، گاهی تنها دویدن هم کافی نخواهد بود چون اگر مقصد ژوتا باشد دیگر به او نخواهند رسید. همسرش از این پس در پیچ و تاب روزمرگیهای زندگی دلش برای ژوتا تنگ خواهد شد، آهی بلند خواهد کشید، چشمانش تر میشوند و ناگهان یادش میآید که باید از میراث ژوتا مراقبت کند.
زندگی انسان مملو از پستی و بلندی است، همه ما میکوشیم همیشه در بلندیها باشبم و اما تن دادن به ناملایمات این جهان هستی ناگزیر است، ژوتا اما انگار راهش را پیدا کرد...
صبح یک روز گرم تابستانی از خواب بیدار شد، چکلیست کارهای خود را بررسی کرد و بر عملکرد خودش در ماه گذشته نگاهی انداخت؛
- ازدواج با عشق زندگیاش را تیک زد
- تیک پدر شدن را هم که داشت
- آه اینجا رو ببین، همین چند وقت پیش به همراه لیورپول قهرمان یکی معتبرترین لیگهای دنیا شد
- در تیم ملی افتخار هم بازی بودن با یکی از بهترین بازیکنان تاریخ را کسب کرد
- چه کاری باقی مانده بود؟ درست است… زمان رفتن فرا رسیده بود!
کمی که نه خیلی خودخواهانه است، قطار او به اوج قله رسید و خوب میدانست که دیر یا زود وارد سرازیری خواهد شد، پس چرا حالا پیاده نشود؟
اما بقیه چی؟ نکته همینجاست، او در اوج خوشبختی میرود و دیگران را در بهت و حیرت فرو میبرد، خیلی سخت با رفتنش کنار خواهند آمد حتی بعضی از ماها که نه عاشق لیورپول بودیم، نه تیم ملی پرتغال و شاید به سختی لحظاتی از بازیهای ژوتا را بتوانیم در ذهنمان مرور کنیم
راستی آیا کسی به این فکر میکند که اگر مجوز حضور لیورپول در جامجهانی باشگاهها صادر شده بود، شاید این اتفاق رخ نمیداد؟
نه به نظر نمیرسد بشود با سرنوشت جنگید؛ همه چیز در زمان خود فرا میرسد
حتماً آخرین فیلم از سری فیلمهای جیمز باند با بازی دنیل کریگ را به یاد دارید؛ No Time to Die (زمانی برای مردن نیست)
برای ژوتا اما شاید بتوان گفت؛ It's Time to Die...
ارسال نظر