روایت روز دوم؛ وقتی کارخانه به رنگ خانواده و کتاب درمی‌آید:

صنعت فولاد در ریتم آرام کتاب

روز دوم رویداد «خانواده باکلاس، خانواده باکتاب» درست شبیه ورق‌هایی که آرام‌آرام از دل کوره بیرون می‌آیند و شکل می‌گیرند، با ریتمی ملایم اما عمیق ادامه یافت؛ سالن‌ها هنوز بوی کتاب تازه داشتند و صدای ورق‌زدنِ کودکان، موسیقی پس‌زمینه رویدادی شده بود که پیوند صنعت و فرهنگ را به نمایش می‌گذاشت. لنز دوربین در قاب‌های متعدد، روایت‌هایی کوچک اما پرمعنا ثبت می‌کرد: کودکی که روی صندلی کوتاه کتابخانه نشسته بود و کتابش را مثل یک دستاورد تازه فوت می‌کرد؛ پدری که کلاه کارگاهی‌اش را کنار گذاشته و آرام برای دخترش شعر می‌خواند؛ مادری که از پشت میز غرفه فرهنگی، آدرس کتابی را با دقت همان مهندسانی می‌داد که هر روز خطوط تولید را با وسواس پایش می‌کنند. در گوشه‌ای دیگر، جمعی از کارکنان باسابقه درباره روزهایی حرف می‌زدند که کارخانه تازه نفس بود؛ حالا اما رویداد «خانواده باکلاس، خانواده باکتاب» نشان می‌داد فرهنگ همان‌قدر جدی است که تولید؛ همان‌قدر سرمایه است که فولاد؛ و همان‌قدر آینده‌ساز است که فناوری. روز دوم، نه یک برنامه فرهنگی، بلکه لحظه‌ای آرام در میانه شتاب صنعتی بود؛ نقطه‌ تلاقی خانواده، کتاب و فولاد؛سه عنصری که کنار هم، تصویری لطیف و انسانی از بزرگ‌ترین تولیدکننده فولاد کشور ساختند.

برچسب‌ها