به گزارش ایراسین، در این روزهای کرونایی یکی از موضوعاتی که بحث داغ این روزهاست استفاده از فضای مجازی در موضوع آموزش است. برای روشن شدن ابعاد این قضیه یک گفت و گوی تفصیلی با دکتر حمیدضا عریضی استاد تمام و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان انجام داده ایم که در ادامه می خوانید:
- آیا میتوان بدون درک فناوری در آموزش از آن استفاده کرد؟ یعنی بهعنوان یک ابزاری که آموزش را تسهیل میکند.
من تصور نمیکنم بدون اینکه ما فناوری را درک کنیم بتوانیم از آن در آموزش استفاده کنیم. باید نخست به درک درستی از فناوری نائل شویم تا بتوانیم از آن بهدرستی در آموزش استفاده کنیم. من این مورد را به یک مثال از عکاسی به شما نشان میدهم: تا ندانید دیافراگم و شاتر و فاصله کانونی چگونه در تنظیم عمق میدان به شما کمک میکنند نمیتوانید از آنها بهرهگیری درستی داشته باشید تا تصویر مطلوب خود را به دست بیاورید. اگر ما وارد یک فناوری شویم آن موقع درک بهتری داریم از آن فناوری، نه اینکه از بیرون قضاوت کنیم.
- بنابراین آیا شما این حفظ فاصله با فناوری را قبل از اینکه وارد آن بشوید توصیه میکنید، یا خیر؟
سعی کنیم در درون فناوری از آن یادگیری داشته باشیم. من تصور میکنم ما همیشه از بیرون میتوانیم نسبت به یکچیزی ادراک داشته باشیم، در درون آن سیستم یا نظام اگر قرار بگیریم بههیچعنوان نمیتوانیم از درون نگاهی عمیق به آن فناوری داشته باشیم. بنابراین ابتدا باید از بیرون نسبت به آن موضعگیری پیدا کنیم تا بعداً بتوانیم بهصورت آگاهانه از آن استفاده کنیم. بنابراین اعتقاد من این است که ما قبل از اینکه هرگونه استفادهای را از فناوری داشته باشیم یک فاصلهای را با آن حفظ کنیم.
- مراد از فناوری در مطالب شما دیجیتالیسم و آموزش مجازی هم هست؟
آری، رابطه ما و دیجیتالیسم باید مانند مثال جوجهتیغی شوپنهاور باشد. او میگوید در زمستان جوجهتیغیها برای گرم شدن باید به هم نزدیک شوند، اما نزدیک شدن زیاد سبب میشود تیغ آنها در بدن یکدیگر فرو رود. پس باید حداقل فاصلهای را حفظ کنند. من مثالی را از کتاب معروف مینیمالیسم دیجیتال میآورم یعنی حتیالمقدور دیجیتالیسم را در زندگی کاهش میدهیم چون دیجیتال شدن ضررهای فراوانی را هم برای افراد به دنبال میآورد و بدتر از همه اعتیاد است، بنابراین باید نوعی فاصله را با آن حفظ کرد. در این کتاب به فرقهای ارجاع داده میشود به نام آمیش ها، این آمیش ها و مونونایت ها که دو فرقه مسیحی هستند اصلی را میگویند که در جهان باش اما جزئی از آن نباش. به هر صورت ما وقتی در این دیجیتالیسم قرار میگیریم ممکن است چیزهایی را بیاموزیم ولی چیزهای بیشتری را از دست بدهیم. فلسفه آمیش ها این است که از فناوری بهگونهای استفاده کن که فایده آن بر هزینهها بچربد. امیش ها مزایایی را که از انتخاب عمدی فناوری به دست میآورند به مزایایی که درنتیجه استفاده نکردن از آن از دست میدهد، البته ترجیح میدهند.
- در داستان کارل چاپک در مورد روباتها این تهدید نسبت به انسان وجود دارد که فناوری هوش مصنوعی ممکن است بر انسان استیلا یابد. آیا نظر شما درباره این موضوع چیست؟ در صورت تأییدان لطفاً ارتباط آن را با فضای آموزشی بیان بفرمایید. بهخصوص این بحث مطرح است که رفتار / نزاکت (civic behavior) ممکن است با پیشرفت لجامگسیخته فناوری از بین برود.
من اینجا اشاره میکنم که یک معلم در سر کلاس خودش میتواند نوعی بردگی به دانشجویان یا در صنعت به صنعت گران آموزش دهد و آنها را در جهت فکری خودش ترغیب کند، مثلاً در واتس آپ تشویقکنندههایی وجود دارد به نام استیکر، این استیکرها میتوانند گفتوگوهایی را با تشویق روبرو کنند و گفتوگوهایی دیگر را نادیده بینگارند و بهتدریج منجر به رفتار خودشیرین کنی برخی دانشجویان شوند که رفتارشان در آن جهتی که معلم یا مربی میخواهد شکل میگیرد و در حقیقت دانشجویان بهنوعی رفتار روی میآورند که آن را افزودن دیگری، other enhancement، مینامند که نوعی خودشیرین کنی یا چاپلوسی است. درواقع در کلاس درس سنتی بههیچعنوان این امکانات وجود ندارد که رفتارهای خاصی بلافاصله تشویق یا تنبیه بشوند و اینها بهصورت زنجیره رفتار، یعنی یک رفتار کلی موردتوجه قرار میگیرند ولی در فضای مجازی میتوان این کار را انجام داد. بنابراین در فضای مجازی اگر مبتنی بر آموزشهای علوم انسانی نباشد ممکن است نوعی بردگان فکری پدید بیاید.
- آیا میتوان مدل رفتارگرایی را در پرتو آموزش مجازی ترسیم کرد؟
آن چیزی که اسکینر میگفت که هرکسی با هر خمیرمایهای را در اختیار من قرار دهید، آن را در جهت خاصی تربیت میکنم و تحویل شما میدهم، انگار که انسانها جز خمیر نیستند که در دستان اسکینر به هر شکل و شمایلی درمیآیند.
- درنهایت به نظر شما همواره باید نگاهی نقادانه و از بیرون نسبت به آموزش مجازی داشته باشیم؟
من به این نکته اشارهکنم که معروف است مورخ کرتی گفته است که کلیه کرتیان دروغگویند و او خود کرتی است پس دروغگو است پس دروغ میگوید که کلیه کرتیان دروغگویند و بهاینترتیب کلیه کرتیان راستگو میشوند و میدانیم این پارادوکس ادامه پیدا میکند. از منطقدانان که میپرسند چرا این پارادوکس هست میگویند برای اینکه فردی که جزء سیستم هست راجع به کل سیستم قضاوت میکند بنابراین ما همیشه برای درک بهتر باید از آن سیستم خارج بشویم.
- ظاهراً نوعی از این مطالعات به مدلسازی شناختی میپردازد، آیا به استفاده از مدلسازی شناختی در طراحی فناوری در محیط کار اعتقاد دارید؟ آیا شما قبول دارید که فناوری در آموزش همیشه منجر به بهره بری در صنعت میشود یا این را نمیپذیرید؟
بله، مهمترین پژوهشهایی که امروزه در کاربرد فناوری در محیط صنعت انجام میگیرد بهاصطلاح مدلسازی شناختی هست، من میتوانم یک نمونه مثال در Executive process interactive control که یک مدل شناختی است که با حروف اختصاری EPIC شناخته میشود و توسط کراس و مایر 1997 طراحیشده عنوان کنم: کاری که از عمل برمیآید و به دنیای دانش بنیادی کمک میکند مبتنی بر جنبههای اساسی از رفتار آدمی است، بنابراین رفتار آدمی مورد مطالعه قرار میگیرد تا بتوانیم مدلسازی شناختی از رفتار آدمی انجام بدهیم و محیط کار را بهتر طراحی کنیم. مثلاً چگونه میتوان دو دست را مستقل از هم هدایت کرد، میدانیم در دنیای واقعی ما نمیتوانیم دو دست را مجزا از هم به حرکت در آوریم درصورتیکه بتوانیم این کار را بکنیم چهبسا بتوان بهصورت بیشتری از دستان بشر در انجام کارها استفاده کرد. یا هماهنگی چشم و دست در بسیاری از موارد خوب برقرار نمیشود و منجر به از دست رفتن دقت و سوانح میشود در محیط کار، اینها را با مدلسازی شناختی مطالعه میکنند، پدیدههای کاربردی مثل عملکرد وظیفه دوگانه در رانندگی هم از همین قبیل هست.
- آیا در فضاهای مجازی فقط این ترتیبهای روانشناختی تقویت و پاداش دستاندرکار هستند یا ممکن است ترتیبات اجتماعی هم به وجود بیایند؟
درواقع ترتیبات اجتماعی هم هستند. این اواخر در دانشگاه به این صورت بود که اگر دانشجویان میخواستند حین تدریس آنلاین سؤالی را از استاد بپرسند باید این را بهصورت نوشتاری میپرسیدند و نمیتوانستند تریبون دست بگیرند و سؤال بپرسند. این اختیار به معلم کلاس درس دادهشده بود و بنابراین اگر معلم تصمیم میگرفت بلندگو را به دانشآموزی بدهد او میتوانست صدای خودش را در کلاس داشته باشد و از طریق صدای خودش بر دیگران تأثیر بگذارد. اینجا یک نوع استبدادی وجود دارد که در کلاسهای واقعی دیده نمیشود. درست است در کلاسهای واقعی معلم باید اجازه دهد دانشجویان سؤال کنند، اما در کلاسهای سنتی ما دانشجویان در هرلحظهای در کلاسهای درس میتوانستند روال تدریس را قطع کنند و سؤال خودشان را بپرسند و مشکلی در ارائه سؤال نداشتند، فقط موقعی که استاد سؤالی را میپرسید و شروع سؤال از خودش بود و افراد متعددی میتوانستند پاسخگو باشند و آنجا هم امتیازهای متعددی به دست میآوردند که استاد تریبون را به دست دانشجویان میداد، بنابراین این ترتیبات اجتماعی بهشدت در فضای مجازی میتواند شکل بگیرد و بهنوعی گرایشهای سلسله مراتبی را در کلاس درس ایجاد بکند. درواقع من نمیپذیرم، حداقل دو دهه هست که ما این را میشناسیم و اقتصاددانها ابتدا این را دریافتند و بعداً پژوهشهای دامنهداری صورت گرفت و متوجه شدند پولی که در فناوری ارتباطات هزینه میشود و تغییر در سنجشهای بهرهوری در صنعت، رابطهای بین اینها وجود ندارد و این تصوری که قبلاً از همبستگی بین اینها میشد یک نوع همبستگی خیالی هست. کلیدواژه این موضوع پارادوکس بهرهوری هست که میتوانید این مفهوم را پیگیری بفرمایید.
- اصولاً تصور میکنید کاربرد فناوری در آموزش و صنعت مفید هست یا خیر؟
قطعاً مفید هست بهشرط اینکه آن درست استفاده شود، من الان به دو نکته مجزا میپردازم؛ یکی اینکه انسان و ماشین یک تعاملی با هم دارند و در ادبیات پژوهشی به رابطه انسان و ماشین و اینکه چگونه میشود انسان را با ماشین هماهنگ کرد تا کار در محیط صنعت بهتر انجام بگیرد و برای آن از عبارت رابطه انسان و ماشین human machine interface استفاده میکنند، این در هم تنیدگی در مطالعات مشهور به توزیع شناختی یعنی شناخت در موقعیت قرار داده شده مورد پژوهش قرارگرفته است. مثلاً هوچینز 1995 نشان داد که اگر یک خلبان بخواهد تمام عملیات شناختی برای نشستن هواپیما بر روی سطح زمین را در ذهنش انجام دهد منجر به حوادث ناگوار در صنعت هوایی میشود، بنابراین باید بخشی از این عملیات را که بخصوص محاسبات است به ماشین بسپارد که او این محاسبات را انجام دهد و بخشی را خودش انجام دهد. این را میگویند مدیریت منابع شناختی (CRM)، بنابراین زمانی که بارهای شناختی افزایش پیدا میکند طبیعی است که انسان نمیتواند تمامی عملیات را در ذهن خودش انجام دهد مانند دوچرخهسوار که بهمجرداینکه به کارش فکر کند نهتنها نمیتواند کارش را خوب انجام دهد بلکه به زمین میخورد، این معروف شده است به توزیع شناختی در ادبیات پژوهشی که بخصوص از وقتیکه خیلی از مشاغلی که جنبههای شناختی در آنها زیاد است توجه ویژهای شده است، تعامل انسان و ماشین مهم است و بنابراین عیناً این ایده در آموزش صنعتی و آموزش دانشگاهی دیده میشود.
- آیا این مطالعات کمک کرده است که محیط کار بهتر شود؟
بله، این دلیل یک ارگونومی شناسی است که مطالعاتی که در سؤال قبل توضیح دادم به طراحی محیط کار منجر شده. دو پژوهش خیلی معروف یکی موران 1997 و یکی هم مینات 1999 را نام ببرم که در طراحی وایت بردهای هوشمند از این نوع تعامل انسان و ماشین و پژوهشهایی که در این زمینه صورت گرفته به بهترین نحو استفاده کردهاند، بنابراین در آینده هم صنعت و هم دانشگاه ما باید مطالعات تعامل انسان و ماشین را به کار ببریم.
- آیا خود شما هم پژوهشی انجام دادهاید که در این مورد بتواند کمککننده باشد که ما ببینیم آیا میتوان از مطالعاتی که در حیطه رفتار انسانی صورت میگیرد در محیط صنعتی استفاده کنیم؟
بله من یکی از این پژوهشها را در دانشگاه اصفهان با خانم ملکزاده انجام دادیم که بر پایه پژوهشی است که اولسن در دانشگاه میشیگان در گروهی به نام کرو (CREW) انجام دادند و مربوط به دورکاری است. امروزه دورکاری اهمیت پیداکرده و بنابراین صنایع علاقهمند هستند که ببینند کدام جنبهها از رفتار انسانی در بهتر انجام دادن درکاری مؤثر هست. اگر ما بتوانیم تصویرهایی درست کنیم که در آن کارفرما و زیردست انگار دارند به هم نگاه میکنند یعنی کار زیر نظر کارفرما دارد انجام میگیرد، این چقدر خوب است. این ایده اول در فیلم مطرح شد که اگر فردی به سمت راست نگاه کند فرد دیگر به سمت چپ و دو نمای کلوزآپ داشته باشیم، طبیعی است که چون اینها در یک محیط نیستند باید دو تصویر کلوزآپ داشته باشیم، هماهنگ کردن این دو تصویر که معروف است به خط 180 درجه فرضی که در سینما تصویر میشود و افراد در دو طرف آن در دو جهت مختلف به هم نگاه میکنند و این ایده را ایجاد میکنند که انگار یکی بر دیگری ناظر است منجر به بهترشدن انجام کار میشود چون زیردست متوجه میشود که کارفرما او را تحت نظر دارد، بنابراین این نوع مطالعات در هنگامیکه کار بخواهد بهصورت دورکاری و در فضای مجازی انجام شود بسیار مهم است.
- بازخورد کار انجامشده در فضاهای مجازی چگونه باید باشد؟
بازخورد دادن امری است بسیار مهم در آموزش و متأسفانه در کشور ما انجام نمیشود. قدیمها دیده بودند که زمانی که به آموزشدیدهها بازخورد خودشان را ارائه کنند، درصورتیکه بازخورد منفی بود این به معنای سلاحی بود در دست مدیران تا بهعنوان عملکرد بد زیردست به آنها بگویند و اعتمادبهنفس آنها را از بین ببرند و بنابراین منابع شناختی آنها برای عملکرد بهتر هم از بین میرفت. جدیداً یک رویکردی شروعشده به نام مدیریت عملکرد (PM) که در آن هدف این نیست. بازخورد به همان صورت مکانیکی به افراد داده شود بلکه از قبل قراردادی بین آموزشگیرندگان و آموزشدهندگان بسته میشود و بنابه این قرارداد افراد توافق میکنند تا راجع به عملکرد زیردستان، مدیران بتوانند با آنها بحث کنند و چهبسا بتوانند آنها را قانع کنند که عملکردشان خوب بوده و به خلاف عملکرد بدی به آنها نسبت دادهشده است.
- منظورتان از اینکه منابع شناختی از بین میرفت چیست؟
منظورم این است که بخشی از آن باید برای ترمیم اعتمادبهنفس ازدسترفته هزینه میشد و بنابراین دقیقاً درجایی که فرد به این منابع نیاز فراوان داشت با کاهش منابع روبرو میشد.
- شما ارزیابی عملکرد را نادرست میدانید و اعتقاد دارید باید چیز دیگری جایگزین آن بشود؟
بله دقیقاً، یکی از بزرگانی عرصه مدیریت که پیتر دراکر هست این نوع ارزیابی را سمی (toxic) دانسته بود و موافق آن نبود و اعتقاد داشت این ارزیابی باید حذف شود به دلیل اینکه اعتمادبهنفس کارکنان و خلاقیت آنها را در معرض تحقیر قرار میدهد بنابراین ما باید به سمت مدیریت عملکرد (PM) و نه ارزیابی عملکرد (PA) باشیم.
- آیا ممکن است عملکرد افراد واقعاً خوب باشد ولی بازخوردی که دیگران میدهند آن عملکرد را بد تلقی کنند یا بد گزارش دهند؟
بله، آنقدر این امر زیاد اتفاق میافتد که بهصورت قاعده درآمده و دیگر جنبه استثنایی ندارد. مثلاً دانشجویان یک کلاس ممکن است رضایتمند باشند استاد به آنها درس کمتری دهد، تکلیف کمتری داشته باشند و امتحان سادهتری را برگزار کنند به همین دلیل است ما دیدهایم که اساتیدی که درس کمتری را ارائه میکنند در دانشگاهها محبوبتر هستند، در محیط صنعت اگر خود کار درست ارزیابی نشود و مشخص نشود چهکاری باید انجام بگیرد کارکنان راضیتر هستند که به آنها سختگیری نشود و عملکرد ضعیفشان اگر قابلقبول باشد منجر به ارزیابی بهتر ناظرین بر کارشان یا آموزشدهندگان میشود و این منجر به پایین آمدن شدید آموزش در دانشگاهها و صنعت شده است.
- آیا ممکن است کرونا تأثیر مثبتی بر استفاده از فناوری گذاشته باشد یا خیر؟
بدون تردید این تنها جایی است که میتوان نگاه کاملاً مثبتی به کرونا داشت. کرونا بشر را ناگزیر کرد ه خیلی زودتر از موعد، بخصوص در کشورهایی مثل ما به فناوری توجه کنند.
- به نظر شما تأثیر کرونا فقط در این جهت مثبت هست؟
بله، کرونا بسیار موردستایش و تکریم واقع شد، جاهایی که اصلاً سزاوار آن نبود. مثلاً دکتر خسرو باقری کرونا را طلیعهای برای عدالت دانست درصورتیکه می دنیم کرونا عدالت را از بین برد. برای اینکه در کشور ما این سیستم شاد به دلیل نداشتن زیرساختهای اینترنت و نیز به دلیل اینکه دانش آموزان در جاهای فقیر و روستایی گوشیهای هوشمند را ندارند عملاً بسیاری را ناچار به ترک تحصیل کرد، ولی کلاً یک گرایشی وجود دارد که ویژگیهای مثبت را به کرونا نسبت بدهند. بعضی جاها به نظر من توانستهاند این را بهخوبی بیان کنند، مثلاً آقای جواد کاشی توانست این کار را خوب انجام دهد و تقریباً استدلالهای خوبی آورد که خودشیفتگیها را کاهش داده کرونا ولی در اکثر مواقع تأثیر منفی داشته است.
- آیا میتوانید مثالهای بیاورید که به کرونا ویژگیهای مثبتی دادهشده بخصوص در فضاهای آموزشی که واقعاً کرونا نتوانسته این نتایج مثبت را به بار بیاورد؟
بله، این تصور ایجادشده که کرونا آموزش را ارتقاء داد، زیرا آموزش مجازی پدید آمد. بعضی از ویدیو کلیپهایی که در فضای مجازی وجود دارد که به نوع خاصی به قضاوت در مورد افرادی میپردازد که در این کلاسهای آموزشی حضور دارد. نمونهاش در فیلمی که ما میبینیم معلم درحالیکه حین تدریس هست آموزشگیرندگان هرکدام بهنوعی مشغول فعالیتهایی هستند که چندان ربطی به کلاس ندارد.
- نظرتان در رابطه با این ویدیو کلیپها که آموزش آنلاین را مورد تمسخر قرار داد چیست؟
من میتوانم به این موضوع اشارهکنم که این فیلمها حقیقت بزرگتری را مطرح میکنند که از دید ما شاید پنهان باشد و آن حقیقت بزرگتر این است که افراد در مقابل معلم یا استاد درس در حالتهای متفاوتی میتوانند باشند. امروزه در دنیای کار این مسئله مطرح است که نشستن بس (SS) Stop Sitting، یعنی واقعاً یکی از کابوسها در دنیای کار این بوده که افرادی که کار اداری انجام میدهند باید لزوماً بنشینند و نه اینکه در حالت دیگری باشند و ما میدانیم که در فضای مجازی هر نوع فعالیت بدنی منجمله مثلاً در حالت خواب یا نیمه نشسته یا در حال دو اینها همه حالاتی هستند که میتوانند در یادگیری نقش ایفا کنند و این جدا کردن فرد از حالت نشستن اجباری که ما میدانیم در کلاسهای آنلاین افرادی که مطالب ما را گوش میدهند در حالتهای مخالف بدنی بودند نه لزوماً نشسته و این انعطافی است که فضای مجازی به افراد اعطا کرد. میدانیم فیلسوف بزرگ فرانسوی مرلو پونتی به اهمیت بدن اشاره کرد و اینکه بدن باید با یک نگاه فلسفی موردمطالعه قرار بگیرد، به نظرم میآید که این حالات بدن که آزاد شد و انعطاف پیدا کرد در آموزش اهمیت بسیار زیادی داشت که قبل از آن فضاهای سنتی تدریس این را از ما گرفته بود. ویژگیهای دیگری که در آموزش مجازی بسیار جذاب است و شاید مهمتر از مسئله اول باشد این هست که کسانی که در فضای مجازی با یک گوشی هوشمند تدریس را دریافت میکنند میتوانند در هر مکانی باشند، این در هر مکان بودن و آزاد شدن از حضور در یک مکان خاص، به نظر من بزرگترین دستاورد فضای مجازی در آینده خواهد بود. اعتقاد مارکس بر این بود که در آینده کار باید به آن سرچشمههای یونان باستان خودش که کار فکری بود و کاری که همراه با فراغت انجام میشود بازگردد و در آن دوران هست که بشر از کار پرزحمت آزاد خواهد شد و آرامش فوقالعادهای به دست خواهد آورد و تمام تلاش خودش در فلسفهاش و در جامعهشناسیاش این بود که کار به اوقات فراغت تبدیل شود. به نظرم میرسد فضای مجازی در مکانهایی که دوست دارد، مثلاً کنار استخر یا پارک یا رودخانه یا در کوه و هرجایی که دوست دارد به یادگیری بپردازد و این آزاد شدن از مکان بزرگترین ویژگی فضای مجازی است.
- درواقع شما تصور میکنید که یکی از ابعاد مثبت آموزش مجازی انعطاف بیشتر بدن در حین آموزش است؟
بله، بدن در ادراک و یادگیری نقش مهمی دارد. درواقع باید بار دیگر به رابطه ذهن و بدن mind body توجه کنیم که هم در روانشناسی و هم در فلسفه پروبلماتیک شده است. از زمان دکارت این تصور وجود داشت که این دو از هم کاملاً مستقل هستند. اینک رویکردی در فلسفه غلبه یافته است که فیزیکالیسم نام دارد و تحت تأثیر کارکردگرایی است که خود فلسفه علم هوش مصنوعی و علوم کامپیوتری است. کارکردهای ذهنی که آموزش و یادگیری را شکل میدهد ساختاری دارد که دارای ورودی (مثل دریافت حسی)، پردازش درونی آن در دستگاه عصبی و خروجی است که رفتار گفتاری یا بدنی را پدید میآورد و در انسان و ماشین یکسان است و بنابراین نمیتوان بین بدن و ذهن مرزی ایجاد کرد.
- به نظر شما آموزش مجازی میتواند این مرز را از میان بردارد؟
بله، این جنبه مثبت آموزش مجازی است. ذهن به کمک تخیل انعطاف زیادی دارد، چرا بدن انعطاف نداشته باشد. آموزشگیرنده همواره به شکل فردی تصویر شده که دانشی را بهصورت منفعل دریافت میکند.
- درواقع شما تصور میکنید که یک اثر مثبت فضای مجازی، انعطاف بیشتر بدن در حین آموزش است؟
بله، بدن در ادراک و یادگیری نقش مهمی دارد. درواقع باید بار دیگر به رابطه ذهن و بدن mind body توجه کنیم که هم در روانشناسی و هم در فلسفه پروبلماتیک شده است.
از زمان دکارت این تصور وجود داشت که این دو از هم کاملاً مستقل هستند. اینک رویکردی در فلسفه غلبه یافته است که فیزیکالیسم نام دارد که تحت تأثیر کارکردگرائی است که خود فلسفه علم هوش مصنوعی و علوم کامپیوتری است. کارکردهای ذهنی که آموزش و یادگیری را شکل میدهد ساختاری دارد که دارای ورودی (مثل دریافت حسی)، پردازش درونی آن در دستگاه عصبی و خروجی است که رفتار گفتاری یا بدنی را پدید میآورد و در انسان و ماشین یکسان است و بنابراین نمیتوان بین بدن و ذهن مرزی ایجاد کرد.
- و شما تصور میکنید که آموزش مجازی میتواند این مرز را از میان بردارد؟
بله، این جنبه مثبت آموزش مجازی است. ذهن به کمک تخیل انعطاف زیادی دارد، چرا بدن انعطاف نداشته باشد. آموزشگیرنده همواره به شکل فردی تصویر شده که دانشی را بهصورت منفعل دریافت میکند.
- شما تصور میکنید که تأثیر بدن در محیط در یادگیری مهم است. اگر درست فهمیده باشم شما تصور میکنید که آموزش مجازی به دلیل اینکه در آن قید بدن نشسته مطرح نیست امکان یادگیری بهتر را فراهم میسازد؟
بله، دقیقاً چنین تصور میکنم. پیاژه (piaget) نخستین بار نشان داد در پربارترین دوره زندگی بشر که دو سال اول زندگی اوست کودکان با جابجایی بدن خیلی چیزها را یاد میگیرند. مثلاً جبر جابجایی یا ab=ba را در سطح بدنی درک میکنند، بازگشتپذیری را درک میکنند با جابجایی بدن از نقطه a به b درمییابند که میتوانند به نقطه اول بازگشت کنند و این دو عمل ab و ba یکسان است. باید به همان زمان کودکی بازگردیم که بدن نقش فعالی در یادگیری داشت. در زبانشناسی شناختی و بخصوص کارهای جورج لیکاف این مسئله شدیداً مطرحشده که مفاهیم انتزاعی در بدنمندی (embodied body) پدید میآیند.
ارسال نظر