کارآفرینی

به گزارش ایراسین، روی کتابی بزرگ با حروف سفید نوشته…” ... جنگ چهره زنانه ندارد" درست بر عکس سالهای زندگی کسی که بهترین روزهایش را در جنگ با زندگی سپری کرده و جنگیده  ... به چهره زنی از میان زنانی نگاه می کنم که تمام عمر جنگیده اند و مهین رهنما کارآفرین برتر یکی از آنها است. بانوی موفق و کارآفرین امروز که تک ‌تک پله‌های موفقیت را نه به‌ واسطه پشتوانه و دارایی‌اش، بلکه به پشتوانه گام‌های استواری که داشته طی کرده است.

به قول خودش عمر روزهای خوش زندگی مشترکش کوتاه بوده و خیلی زودتر از آنچه فکرش را می‌کرده، پا به سرازیری زندگی گذاشته است، با پاک کردن غبار نشسته بر ورق‌های دفتر جوانی‌اش می گوید: «باور غلطی که در بین مردم وجود دارد این است که فکر می کنند برای راه اندازی یک شغل نیازمند یک سرمایه هنگفت هستند». کارآفرین اما فرصت طلب و شکارچی فرصت است. کارآفرین ریسک پذیر، آینده نگر و مهم تر از همه عمل گرا است. او از خیلی وقت پیش الفبای کار آفرینی را یاد گرفته و با ریسک پذیری بالا و با همت و پشتکار قوی خودش  تبدیل به یک کار آفرین موفق شده است. وقتی به شهرستان فلاورجان که در فاصله ۸ کیلومتری استان اصفهان واقع شده است. وقتی به فلاورجان می رسیم او را همه می شناسند نیاز به توضیح اضافه نیست، به راحتی هدایت می شویم به کارگاهی که حالا ۳۴ نفر نیروی بانو در آنجا مشغول به کار شده اند. کارگاه کوچکی که با ۵ نفر شروع به کار کرده و حالا به امید آینده ای بهتر چرخش در حال چرخیدن است.

قصه زندگی سخت او از زمانی شروع می شود که همسرش سرباز جنگ شد:« با داشتن یک فرزند همسرم به دلیل مشمول بودن در زمان جنگ خود را به نظام وظیفه معرفی کرد. وسرباز جنگ شد. سربازی که پس از معرفی ودیدن آموزش نظامی سر از منطقه مرزی بانه ومریوان در آورد. من ماندم فرزندم ومسولیت ومخارج زندگی.

نگاهش می‌کنم و می‌پرسم از خدا نپرسیدی که چرا من؟ می‌خندد و می‌گوید: « دختر جان مگر در روزهای خوشی، به خدا گفتم چرا من؟ که وقت درد بگویم چرا؟ » بانو رهنما مهندسی زندگی را به خوبی می‌داند، انسانیت را بلد بوده و یک اقتصاددان کاربلد است.

چون در آن زمان همسرم راننده بود وشغل آزاد داشت، سرمایه و پس اندازی برای تامین آینده ومخارج زندگی نداشتیم. به همین خاطر کمر همت بستم و تلاش را در اولین سطر زندگیم نوشتم. آن زمان بود که تصمیم گرفتم در کلاس های آموزشی فنی وحرفه ای شرکت کنم و طی شش ماه مدرک مهارت خیاطی دریافت کردم. مشغول به خیاطی شدم واز این در آمد مخارج خود فرزندم و زندگی را تامین کردم در آن روزها کارهای خانگی می کردم و درآمد ناچیزی داشتم که می توانست برای زندگیمان کمکی باشد. تا اینکه جنگ به اتمام رسید. همسرم باز گشت».

 ارمغان بازگشت همسر، اما چیزی نبود که مهین رهنما انتظارش را داشته باشد، روحیه ای خراب، جسمی خسته وبیمارمردی که بمب های شیمیایی او را سالم نگذاشته بود. دیسک کمر و ناراحتی ستون فقرات، درد شدید در کمر و پا از دیگر سوغاتی های جنگ نابرابری بود که همسر رهنما برایش به ارمغان آورده بود، سرش را پایین می اندازد آهی می کشد  می گوید:« حتما فکر می کنید با این اوصاف جانباز شناخته شد ودر این خصوص حقوقی عالی به ایشان تعلق گرفت؟ خیر او سربازی بود که از منطقه با خود فقط روحیه ای خسته وجسمی بیمار برای خانواده اش سوغات آورد وفراموش کرده بود در آن شرایط سخت وطاقت فرسا در جنگ نامردانه که از یک طرف کمله ها واز یک طرف عراقی ها را از میهن وناموس میهن دور می کرد برای خودش مدارکی تهیه کند. شوهرم برگشت، اما گمنام وبی مدرک.

این شرایط باعث شد که رهنما عزمش را جزم کند و به فعالیت هایش ادامه دهد، این بار برای تامین مخارج زندگی و تامین مخارج پزشکی همسرش بدون هیچ حامی گامهایش را این بار فراتر گذاشت:«در سال ۱۳۸۵ از تسهیلات سازمان فنی وحرفه ای مبلغ ۷ میلیون وام کم درصد دریافت کردم وبا خرید چرخ آلات وتجهیزات کارگاهی کارگاه کوچکی دایر کرده وبرای پنج نفر بانوی نیازمند به کار اشتغال ایجاد کردم. چند سالی گذشت کارگاه فعال ومشغول به کار بود تا اینکه به دلیل مراجعات بانوان بسیار که نیازمند کار بودند تصمیم گرفتم کارگاه را توسعه داده وافراد بیشتری را مشغول به کار کنم و این جا بود که خط تولید را تغییر داده وبه تولید پوشاک والبسه بیمارستانی مشغول شدیم ...پس از گذشت ۸ سال فعالیت باز به دلیل مراجعات بی شمار افراد نیازمند برای کار مصمم بر توسعه کارگاه شده ودر این خصوص با دریافت تسهیلات صد میلیون تومانی از بانک کار آفرینی امید. کارگاه جدیدی ایجاد کرده ودر این کارگاه ۳۸ نفر از بانوان شریف نیازمند به کار را به کار گماردم. در کنار آن هم حدود ۲۵ نفر نیروی خانگی تحت حمایت در کارگاه پردیس در خانه مشغول به کار وفعالیت هستند.

حالا او شیر زنی است که در میدان جنگ اقتصاد مشغول جنگ است با هدف بازسازی واشتغالزایی برای نیازمندان. به گفته خودش با اینکه کارگاه هایش استیجاری است و از نظر جا ومکان سخت در مضیقه است ولی به یاری خدا و توکل به پروردگارمصمم است که به فعالیت هایش ادامه دهد :« امیدوارم بتوانم با آن چه در توان دارم برای بانوان سرزمینم از جان ودل خدمت کنم ...به امید روزی که به یاری خدا ...کارگاهای پردیس طب به شرکتی عظیم وتوانمند تبدیل شود.

او اکنون مدیریت کارگاه هایی را دارد که محصولات پوشاک بیمارستانی خود را در سراسر ایران توزیع می کند و هم صادرات کمی هم به کشور عراق داشته است.

بماند که این بانوی کارآفرین با عزمی جزم در نظر دارد به یاری خدا محصولات تولیدی خود را نه تنها در کشور بلکه به کل کشورهای خاور میانه صادر کند.

شروع کارگاه پردیس طب با سه میلیون سرمایه و ۷ میلیون تسهیلات فنی و حرفه ای بوده کارگاهی که در حال حاضر به سه کارگاه رسیده و اکنون حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰ میلیون سرمایه دارد و رهنما ماهانه به کارمندانش حدود ۲۷ میلیون حقوق می دهد و او توانسته با دوخت هر لباس بیمارستانی زمینه اشتغالزایی برای سه نفر را ایجاد کند.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =